ایرانیان فردا-گروه سیاسی:در این یادداشت می خواهیم بررسی کنیم که سرانجام نوسازی و توسعه در دوره معاصر به کجا رسید.

به گزارش ایرانیان فردا، در یادداشت گذشته که با عنوان «نوسازی ایران که به تجزیه کشور و انقلاب دوم ختم شد» در این سایت منتشر شد به پیدایش مفهوم نوسازی در تاریخ ایران پرداخته شد. اکنون می خواهیم بررسی کنیم که سرانجام نوسازی و توسعه در دوره معاصر به کجا رسید.

خزان آن بهار می‌آید ومطبوعات و احزاب اصلح طلب ناکام می‌مانند و نتیجه اینکه انحرافی‌ها از نردبان دموکراسی بالا می‌روند و به انحراف نردبان بسنده نکرده، اسباب فتنه‌ای می‌کنند تا نردبان را بشکنند. که به اعتقاد صاحب این قلم چپ پوپولیسم انحرافی فرصت‌ها سوخت در این 14 سال اخیر که در پی ویرانگری و دولت خزان بود و در پی‌اش شمیم اعتدال می‌وزد.

اینبار باز چپی دیگر از نوع دیگر اما نه مارکسیست بلکه رویه‌ای دیگراز پوپولیسم انحراف با قبایی ویرانگر و چپه تر از واقعیات امروز با وعده‌های عکس اعتدال را با سیاه نمایی تلخ و با افراط محو می‌کند. واما اکنون و با قسم به ملت ایران صاحب این قلم در محضر تاریخ دویست ساله اخیر آن بگوید راه اشتباه بوده است
ارکان این خطای استراتژیک بزرگ عبارت بوده‌اند از:
1-نوسازی تجدد محور ظاهرگرا سطحی بجای مدرنیزاسیون تمدن ساز باطن گرا عمیق که قطعاً برگشت پذیر بوده چون پروژه بوده نه پروسه در همان پروژه هم از درون جوشش نشده و از پایین به بالا نبوده از بالا به پایین کوشش و دستور شده منهای اینکه فرد گرا بوده که در جای دیگر هم در باره‌اش می‌گویم اما دو مثال از فرد گرایی می‌آوریم. مثلاً اگر فروغی‌ای نبود اندک اصلاحات پسا قاجار ناکام می‌ماند و 1320 بازگشت شاهزاده قجری جای رضا شاه پهلوی و تبعیدی بود یا اگر قوام السطنه ای که آذربایجان و کردستان را از حزب دموکرات‌ها با فریفتن سادچیکف نجات دهد محمد رضا شاه پهلوی مثل قاجارها که افغانستان، آسیای میانه و قفقاز، پدرش که آرارات و خودش که بحرین را عروس کردند شمال غرب کشور آذربایجان و کردستان راهمانگونه به شوی ای روسیه شوروی میداد .
2-بطور خوشبینانه و بدون استثنا حداکثر چیزی که رخ داده انجام رشد در تمام دوره‌ها حتی در دوره‌های پس از مشروطه یا انقلاب اسلامی ولو در دوران تشکیل سازمان برنامه و بودجه بجای توسعه منهای دوره‌های فطرت و پسرفت و رشد منفی پس رضاخان، مصدق، امینی، هویدا و بختیار هیچیک در پی توسعه نبوده‌اند و بازرگان، موسوی، هاشمی، خاتمی و روحانی هیچیک در توسعه موفق نشده‌اند حساب قاجار چه مشروطه و چه غیر مشروطه‌اش مشخص است نه رشد می‌خواست نه توسعه بلکه دربار، ایران فروشی می‌کرد و شاه هوسرانی می‌کرد.

چون داستان سفر همزمان امپراتور ژاپن و ناصرالدین شاه و سرسره و سینمای ناصرالدین شاه و دستاورد علمی شاه ژاپن میجی بنابراین مشروطه ناتمام و ناموفق بوده است. نکته مهم چشم انداز و برنامه بلند مدت، برنامه میان مدت و بودجه و استراتژی و تاکتیک (بودجه انعطافی یک دوازدهم) در همه عرصه‌ها هیچگاه نبوده، اگر بوده امکان پذیر و عملیاتی نبوده، اگر عملیاتی بوده تحقق آن تعقیب نشده پس عینیت نیافته است. مضاف براینکه فرهنگ کار جمعی نداشته‌ایم و بجای حزب محور، شرکت محور، صنف محور و… فرد محور و به جای عقل محور سنت و کاریزما محور بوده‌ایم.


3-عدم توجه شش برنامه توسعه پیش از انقلاب 57 و شش برنامه توسعه پس از انقلاب به مفهوم کامل توسعه متوازن، همه جانبه، پایدار، دموکراتیک، هم راستا فرهنگ و جامعه شناسی و همگام بامحیط زیست، اقتصاد، حقوق وروابط بین الملل
4-عدم وجود بخش خصوصی در تاریخ ایران پیش و پس از اسلام و عدم سنت احترام به مالکیت بخش خصوصی که فرهنگ سرمایه گذاری و امنیت سرمایه گذاری را بصورت بنیادین از دوران تیول داری اشکانی و اعدام حسنک وزیر و تصاحب اموالش فی المجالس با یک حبه نبات، تا بنیادپهلوی سازی و انقلاب سفید و قس علی هذا متزلزل نموده است.

مبنای مصادره اموال جزئی از فرهنگ اقتصادی ایرانیان شده در حالی که دوک، کنت، لرد و سر در اروپا در شرایط اپوزیسیون بودن هم ضبط و مصادره اموال نمی‌شدند و بحران آب و شیوه تولید آسیایی امر دیگری را در این نقطه رقم زده تاجایی که در دفاع از مالکیت آیت الله طالقانی کتاب می‌نویسد. اما هنوز در جامعه ایرانی ثروت مذموم است و ثروتمند متهم و نوعی اثر برمبنای تاخت و تا هم گرفته‌ایم و آن مبنای غارتی و غنیمتی بودن اقتصاد است که حتی در اشعار شاعران و عرفا هم نمود دارد حتی در توصیف عشق و معشوق و از قضا در غزل‌های حافظ.


5-دولت رانتیر نفتی و نیز استعداد بالقوه و ظرفیت و امکان ایجاد رانت‌های بعدی در ایران با توجه به ساختار اقتصاد و قدرت و تنوع و پراکندگی انواع منابع خام که شکل گیری بخش خصوصی و به طبع آن دولت حداقل و پاسخگو و جامعه مدنی و صدالبته احزاب، اصناف، سندیکاها و مطبوعات فربه‌تر را غیرممکن نموده و هرچه اینها دوراز ذهن عکس اش را بدیهی، نیرومند و ملموس
6-طمع و مطامع ایدئولوژیک سایرملل یا چشم دوزی به منابع و ثروت‌های خداداد یا موقعیت ژئو پولتیک یا دیگر مواهب استراتژیک ملت و میهنمان ایران که مانع توسعه ما برخلاف میل و صلاحمان گردیدند.

7-فرهنگ کار منفعل و نگاه به اقتصاد غیر مشارکت جو، فرهنگ خاص سیاسی اجتماعی اقتصادی، سیاست‌ها و سیر تاریخی تطور آنها، اخلاق به همه ابعادش از جمله فلسفه اخلاق و اخلاق حرفه‌ای در میان مردم ایران که به مانند مردم ژاپن، چین، آلمان، مالزی، کره جنوبی، فرانسه، نیوزیلند، بریتانیا، استرالیا، آفریقای جنوبی، کانادا، ایالات متحده آمریکا، جمهوری فدراتیو روسیه و امثالهم مستعد توسعه نیست.

  • نویسنده : غلامرضا جعفری
  • منبع خبر : ایرانیان فردا