نگاهی به تاریخ پهلوی در دوره ای که اکثر رسانه های ضد انقلاب به ترویج آن نظام می پرداختند ما را به آنچه که گذشت نزدیک تر می کند و می توان چرایی سقوط نظام پادشاهی را پس از تاریخ حدودا 2500 ساله آن فهمید.

در سالهای پس از کودتا شاه برنامه ای چیده بود برای اینکه حکومتش یک مقدار چهره دیکتاتوری خود را کم رنگ تر کند و شاید به قسم معروف خودش یعنی حافظ سلطنت مشروطه رنگ و لعاب تازه ای بدهد . شاید آن سالها پس از اینکه جبهه ملی تار و مار شده بود و توده ای ها نیز به زیر زمین های خانه شان گریخته بودند، شاه چاره را در این دید که چاکران درگاهش را به دو قسمت تقسیم کند . عده ای حزبی تشکیل دادند به نام ملیون (که در حقیقت برندینگ مصدق را دزدیدند ) به رهبری دکتر منوچهر اقبال که این حزب به نوعی حزب پوزیسیون بود و حزبی بود که اکثر کرسی های مجلس را در اختیار داشت و این حزب از آنجا که حکومت مشروطه سلطنتی بود . نخست وزیر را نیز مشخص می کرد نخست وزیری که در آن سال ها کسی جز منوچهر اقبال نبود . این کشمکش سیاسی با تشکیل حزب دومی معنی پیدا کرد . یعنی حزب مردم ( که باز هم با حزب ملت ایران و مردم ایران اشتباه نشود) حزب مردم هم رهبری آن بر عهده دوست قدیمی پادشاه یعنی اسد الله علم بود . اسد الله علم که در کودکی به نوعی به عنوان گروگان به تهران آمده بود . حالا دوست صمیمی شاه و محرم بسیاری از اسرار او شده بود . اسد الله علم و حزبش اما در آن دوران نقش اپوزیسیون دولت و اقلیت مجلس را داشتند . اقلیتی که هیچ گاه اکثریت نیافت .

حتی در دوره 19 ام مجلس بسیار به این مهم نزدیک شدند . اما دکتر محمد باهری (وزیر دادگستری دولت علم و دولت دوم شریف امامی) در خاطراتش می گوید که به علم اطلاع دادند که قرار نیست اجازه بدهند که دولت حزب مردم را تشکیل دهد … و این اتفاق سر خوردگی علم از کار حزبی را به همراه داشت .

اما سوالی که برای من پیش آمد و من را در تاریخ فرو برد این بود که آیا مردم بعد از کودتا این حزب بازی ها را باور کرده بودند ؟ این حزب بازی ای که با ملیون در مقابل مردم شروع شد و با استعفای دولت اقبال و سر کار آمدن شریف امامی و پس از آن دکتر علی امینی به حاشیه رفت و بعد دوباره با نخست وزیری علم و تشکیل حزب ایران نوین توسط هویدا دوباره رخ داد ؟

چرا شاه دستور انحلال تمام احزاب در رستاخیز را صادر کرد ؟ از نظر من (نگارنده) دلیل این دستور فهم شاه از مسائل مملکت بود . شاید برای یکی از تنها بار ها در تاریخ فهمید که مردم به این حزب بازی هایش اهمیت نمی دهند … شاید برای اولین بار بود که شاه فهمید مردم به یکی از احزاب می گویند بله قربان و به دیگر می گویند چشم قربان .

  • نویسنده : معین وکیلی