در پیش از انقلاب یعننی دقیقا در سال 1357هجری خورشیدی پهلوی دوم با انسداد سیاسی ای که بی پروا حاکم کرده بود نظامی داشت کاملا تک حزبی که نه تکحزبی کمونیستی ،نه فاشیستی ونازیسمی،ونه بعثی عربی بود،بلکه دقیقا مونوکراسی سلطانیسمی بود که سلطانش مطلقه بود و سلطنت مشروطه را تعطیل کرده بود در 57مردم دو […]

در پیش از انقلاب یعننی دقیقا در سال 1357هجری خورشیدی پهلوی دوم با انسداد سیاسی ای که بی پروا حاکم کرده بود نظامی داشت کاملا تک حزبی که نه تکحزبی کمونیستی ،نه فاشیستی ونازیسمی،ونه بعثی عربی بود،بلکه دقیقا مونوکراسی سلطانیسمی بود که سلطانش مطلقه بود و سلطنت مشروطه را تعطیل کرده بود در 57مردم دو شق بودند ۹۹ درصد انقلابی و یک درصد هواداران سلطنت که البته شامل تعدادی از خوانندگانو بازیگران و جمعی از بهاییت و هممینطور صهیونیستهای ایران بود و تعدادی اشراف و اعضا مقامات اداری و… یعنی هممان تک حزب رستاخیز که حاصل تلفیق احزاب دولت ساخته مردم ،ایران نوین و پان ایرانیست بود درانقلاب اسلامی تا استقرارجمهوری اسلامی جریانات مختلفی بودند که متاسفانه جریان چپ مارکسیست والتقاطی با رفتارهای خود هم خودراو هم جریان ملی و ملی مذهبی را از قطار انقلاب پیاده کردند ،کودتا،نا آرامی،تجزیه طلبی محلی ،بمب گذاری،از فرقان ،تا منافقین و از چریکهای فدایی تا کوموله و دموکرات آذربایجان و از خلق مسلمان تا خلق ترکمن و بلوچ وعرب وتوده و …فضا را به سمت و سوئی بردند که در سال ۱۳۶۱ هیچکدام نمانده بودند اینجا بود که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و هیاتهای موتلفه اسلامی ،روحانیت مبارز ،جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، حزب جمهوری اسلامی و خانه کارگر و جامعه اسلامی اصناف و بازار و البته دفتر تحکیم وحدت دانشجویان بازماننده بودند با انحلال مجاهدین انقلاب اول 1364و انشعاب کروبی و خاتمی و دعایی و خویینی ها و امام جمارانی و… در جامعه روحانیت مبارز و تشکیل مجمع روحانیون مبارز و تعطیلی حزب جمهوری اسلامی عملا جریان راست و چپ اسلامی مشخص گردیدند در از سال68تا76جامعتین و موتلفه و راست اسلامی تحت عنوان تشکلهای اسلامی همسو و بعضا در مجلس تحت عنوان نمایندگان حزب الله گرد آمدند با این تفاوت که بخش دیگری از روحانیت مبارزی ها که تکنوکراتهای دولت هاشمی بودند ذیل همکاری با خانه کارگر با مجمع روحانیون موتلف شدند و مجمع حزب الله مجلس را شکل دادند گروهی که بعدها حزب کارگزاران نام گرفت و البته احزابی چون اسلامی کار و یا اعتدال و توسعه هم نزدیک به آن شکل گرفتند علی ای حال دوم خرداد۷۶ و پیروزی محمد خاتمی از جناح کارگزاران و چپ اسلامی که آن روزها موتلفان مجمع روحانیون نام نیروهای خط امام را داشتنددجناح بندی ها را عوض کرد جریان حزب الله در انصار حزب الله و جمعیت دفاع از ارزشها بودکه کم کم کمرنگ شدند و جبهه پایداری در سالها بعد از آن گروه برآمد و جریان تاریخی فداییان اسلام هم توسط آقای عبد خدایی فعال شد که البته فعالیت زیادی تا کنون نداشته اما از دوم خرداد76نام جریان حامی خاتمی ابتداجبهه دوم خرداد و سپس جبهه اصلاحات گردید و نام جریان مقابل آن در حاکمیت جریان محافظه کار از سوی اصلاح طلبان و از سمت خودشان ابتدا آبادگران و سپس اصولگرایان گردیدسال 78اما رویش جدیدی در بین دو جناح بمانند کارگزاران رخ دادجریان دیگری همراه هاشمی اما در آن زمان کمتر همراه باخاتمی که نوبخت و روحانی درصدرش قرار داشتند و اکنون تقریبا موتلف با اصلاح طلبان است جریان میانه با محوریت حزب اعتدال و توسعه و چندین جریان مستقل و میانه دیگر چون چکاد آزاد اندیشان و..‌.سال 84اما سال خوشی نبود دولت محمد خاتمی بدلیل تعدد کاندیداهای اصلاح طلبان از معین تا مهرعلیزاده و از کروبی تا هاشمی با شکست داخلی آرا به نفع کاندیدای گمنام و بنیادگرای جریان راست افراطی محمود احمدی نژادبه پایان رسید احمدی نژادی که بعد ها بشدت پوپولیست شد و تحت عنوان رایحه خوش خدمت و ..‌. از اصولگرایان جداشد وبرخی همراهانش لقب انحرافی گرفتند در فاصله 84تا 88بخشی از اصولگرایان میانه ،مستقلین،معتدلین،اصلاح طلبان،جریانات روشنفکری و جریان ملی مذهبی در فرایند انتقاد بر احمدی نژاد جبهه ای فراتر و فراگیر شکل دادند که عملا به انتخابات بشدت پر چالش و دوقطبی 88با تند روی های شدید دوطرف منجر شد که عملا بخش تند تر اصلاح طلبان را به محاق برد تا جایی که اصلاح طلبان کاندیدائی چون عارف و سپس در دور دوم چون جهانگیری را به ائتلاف با اعتدالگرایان به نفع جریان راست گراتر ائتلاف فراگیر واگذار کردند تدبیری که امید اصلاح را قوام داد در واقع اصولگرایان هم به بازخوانی خود پرداختند جریان پایداری که با مرزبندی با جریان انحرافی از دل اصولگرایان بنیادگرا برآمد بخشی از زایش ها و رویش های این جریان و حرکت گرانیگاه از موتلفه و روحانیت مبارز به جامعه مدرسین و جبهه پایداری است دراین سو اما اصلاح طلبان از اتحاد ملت که همان جبهه مشارکت و منتها علیه چپ هواداران خاتمی بودبه سمت کارگزاران که نزدیک جریان اصلاح طلب به گفتمان هاشمی بود که پدر معنوی مشترک کارگزاران و اعتدال گرایان است به نوعی اتفاقات رخ داده در این عرصه است این مرور نشانگر این است که جریانات بنیادگرا در اصلاح طلبان به هردلیل شانس مشارکت جدی در انتخابات نداشته و باید با کاندیداهای معتدل خود بیایند و جریانات بنیادگرا در اصولگرایان با مانع خاصی برای مشارکت مواجه نیستند و به جز جریان انحرافی ها که حذف شد میتوانند حداکثری بیایند اما این به معنای تفاهم حداکثری نیست بلکه تعداد حداکثری کاندیداها و مطالبات حداکثری است پس با تعدد کاندیدا و تند روی شعار زده مواجه شده محدودیدتهای اصلاح طلبان که باید کاندیدای مقبول حاکمیت بدهند هم شعارها و هم تعدادرا حداقلی و تفاهم را حتی با جریان میانه و بالاتر بخش عمده ای از اصولگرایان میانه و حتی سنتی بیشتر میکند و اینبار یعنی در 1400ائتلافی به فراگیری 88اما بدون تندروی و شاید با مطالبات مانند 92شکل دهد این به معنای این است که اصلاح در معنای رفرم تبلور یافته و تحول را معنای خود نمیداند و بین میانه روی و انقلابی گری بر اولی صحه گذاشته و بر دومی بطلان میکشد در این مقام است که میبینیم لیستهای انتخاباتی اصلاح طلبانرا محسن هاشمی ،کواکبیان،گرامی مقدم ،صادر ،علی اصغر احمدی،و افرادی اینچنینی اعلام میکنند نه مصطفی تاج زاده و افرادی نظیر ایشان و قدیانی و آقاجری و این همان عقلانیت لازمه آینده توسعه در ایران است که همه میخواهند از سریع القلم تا زیبا کلام واز امیر کبیر تاهاشمی و حتی مصدق و بازرگان و خاتمی هم به گواه تاریخ نه هوادارلنشان به الشخصه در ذات خود چنین روحیه ای داشتند به امید روزی که احزاب حرفه ای و با برنامه جای جناحهای طیفی را گرفته و ایران با تکثر و پلورالیسمی فراگیر و با چشم اندازهای جامع اثباتی ارائه شده در پژوهشکده های احزاب با برنامه اداره شود

پ