اعتماد یکی از مولفه های سرمایه اجتماعی است و سرمایه های اجتماعی می توانند با پیوند با فضای سیاسی نقش موثری در چشم انداز توسعه سیاسی یک کشور ایفا کنند. واژه اعتماد اگرچه به ظاهر واژه‌ای ساده به حساب مي‌آيد، اما بار معنایی سنگین آن در تئوری های توسعه سیاسی نادیده گرفته شده است ، […]

اعتماد یکی از مولفه های سرمایه اجتماعی است و سرمایه های اجتماعی می توانند با پیوند با فضای سیاسی نقش موثری در چشم انداز توسعه سیاسی یک کشور ایفا کنند. واژه اعتماد اگرچه به ظاهر واژه‌ای ساده به حساب مي‌آيد، اما بار معنایی سنگین آن در تئوری های توسعه سیاسی نادیده گرفته شده است ، این واژه به علت گستردگی معنایی می‌تواند در شرایط گذار از بحران های گوناگون به نظام سیاسی در روند توسعه کمک کند و نبود آن در جامعه موجب نا آرامی و حتی بحران شود.

از این رو در روند اعتماد سازی متقابل میان مردم و حکومت ، نه تنها نظام سیاسی بلکه نهاد های غیر حکومتی و نخبگان سیاسی و صاحبان فکر و اندیشه نیز می توانند نقش موثری ایجاد کنند.

از سوی دیگر توسعه سیاسی بیش از هر چیز به امنیت و آرامش در حوزه سیاسی نیازمند است که چنین امنیت و آرامشی تنها در سایه برقراری اعتماد میان حاکمان و ملت حاصل می شود ، بنابراین باید ساز و کارهایی برای ایجاد اعتماد میان آن ها طراحی کرد.

پس با توجه به موارد مطرح شده باید به این درک برسیم که رشد اقتصادی و اعتماد رابطه مستقیمی دارند و اعتماد متقابل بین افراد یک جامعه با سهولت بخشیدن به فعالیت های اقتصادی موجب افزایش کارایی در اقتصاد می شود.

در جوامعی که از مالکیت خوب و سطوح متعالی سرمایه اجتماعی بین مردم بهره می برند دولت و جامعه مکمل یکدیگرند و موفقیت اقتصادی و نظم اجتماعی بيشتر در دسترس است.

اما اگر در روابط بین حکومت و مردم اعتماد وجود نداشته باشد موجب گسستگی در سطح جامعه و ایجاد مافیای محلی و میدان داری فرصت طلبان قدرت می شود که دولت را قبضه می کنند.

با توجه به اینکه یک نظام سیاسی در صورت مشروعیت داشتن پایگاه مردمی پیدا می‌کند و پایگاه مردمی قابلیت آن نظام برای عبور از بحران‌ها را افزایش می دهد ، مشخص است که افزایش مشروعیت قدرت اخذ تصمیم را افزایش می‌دهد و در تجدید و کنترل قدرت نقش دارد ، بنابراين نباید فراموش کرد یک حکومت برای مردم هنگامی مشروعیت دارد که به آن اعتماد داشته باشند و این اعتماد با عواملی چون گسترش مشارکت واقعی مردم ، قانون مند بودن نظام و افزایش کارایی در چارچوب نظام اداری و … افزایش پیدا می کند. بنابراین اگر جامعه ای می‌خواهد به سمت و سوی توسعه برود باید به سوی مشروعیت پیش رانده شده و منافع نخبگان سیاسی حاکم و با منافع عموم مردم همسو و نزدیک شود.

با توجه به اینکه اگر اعتماد مردم به مسئولان وجود نداشته باشد به تبع آن اعتماد بین مردم نيز تضعیف می شود پس وقتی اعتماد بین عموم مردم وجود نداشته باشد مردم حتی به واقعیات و حقایق اجتماعی اعتماد نکرده و آن ها را باور نخواهند کرد.

براي مثال در شرایط فعلی عموم جامعه حاضر به استفاده از نرم افزار های پیام رسان داخلی نیستند زيرا فکر می‌کنند توصیه مسئولان برای استفاده از این نرم‌افزارهای پیام رسان برای القای فکری و عقیدتی به آن هاست و همین امر عدم وجود اعتماد بین مردم و حاکمان سیاسی موجب می شودمردم جامعه میلی به استفاده از نرم افزار های بومی ساخت داخل نداشته باشند.

مشاهده می‌کنیم كه با وجود اینکه صدا و سیما بخش های مختلف خبری دارد مردم به اخبار های داخلی اکتفا نکرده و به رسانه‌های خارجی هم مراجعه می کنند چون فکر می کنند مسئولان واقعیت ها را پنهان کرده و وارونه بیان می‌کنند، این بی اعتمادی یک شبه به وجود نیامده و اعتمادسازی یک فرآیند بلند مدت است .

در نهایت باید به این مهم برسیم که همه دولت‌ها به وجود اعتماد متقابل بین دولت و شهروندان و به وجود تفکر عقلانی در اداره امور کشور و نظم پذیری جامعه نیاز دارند تا سبب کارآمدی جامعه و دولت‌ها شوند . در نتیجه ساختار سیاسی هر چه که باشد ، نمی‌تواند بدون این گونه سرمایه ها و مشارکت عمومی و مشروعیت سیاسی کارآمد باشد.

مولفه اعتماد به عنوان عنصر اصلی در کلیه مراحل ورودی ، روند تصمیم گیری ، خروجی و سرانجام بازخورد مشاهده می شود و می توان به صراحت گفت یک نظام سیاسی قبل از اینکه بخواهد بحران های مراحل گذار را طی کند و به توسعه سیاسی برسد، نیازمند سطحی از اعتماد مردم است.

وجود فضاي اعتماد حاکم بر دولت و جامعه به نوعی بر افزایش ظرفیت های یک نظام افزوده و حرکت نظام در روند توسه را سرعت می بخشد.

از سوی دیگر هر اندازه از نظام های توسعه نیافته به سوی نظام های توسعه یافته حرکت می کنیم در سایه مختصات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نظام از مشروعیت بیشتری برخوردار بوده و بنابراين ارزش‌ها و کارکرد ساختار های نظام کمتر مورد سوال قرار گرفته و امکان ارتباط سیاسی سالم بین نظام و مردم بیشتر می شود و در نتیجه درجه اعتماد متقابل جامعه و نظام سیاسی افزایش می یابد.