دوران ۲۸ ماهه نخستوزیری دولت دکتر محمد مصدق بیش از آنکه ارزش التفات به حرفهایی از قبیل پیشی گرفتن صادرات از واردات و یا انتشار قرضه ملی را داشته باشد، لایق توجهی درخور در مورد چرایی به نتیجه نرسیدن نهضت ملی شدن صنعت نفت که متعاقب شکست دولت وقت بود است. ملی شدن نفت تأثیر […]
دوران ۲۸ ماهه نخستوزیری دولت دکتر محمد مصدق بیش از آنکه ارزش التفات به حرفهایی از قبیل پیشی گرفتن صادرات از واردات و یا انتشار قرضه ملی را داشته باشد، لایق توجهی درخور در مورد چرایی به نتیجه نرسیدن نهضت ملی شدن صنعت نفت که متعاقب شکست دولت وقت بود است. ملی شدن نفت تأثیر فراملی داشت و دولت مصدق در اداره کشور بدون نفت نیز کارهایی درخور تمجید انجام داده است، اما سؤال مهمی که در اینجا پیش میآید این است که چرا دولت ملی نتوانست بقا پیدا کند؟ به نظر نگارنده با توجه به شرایط حاکم امروز کشور تجارب حاصل از شکست دولت مصدق و تدقیق در دلایل آن بیش از ملی شدن صنعت نفت ارزشمند است.
دولت مصدق در ملی کردن نفت موفق عمل کرد، اما تقریباً همه کارشناسان متفق القولند که برنامه جامعی برای اداره اقتصاد کشور در غیاب منبع اصلی درآمدی خود یعنی نفت در سر نداشت. ایشان و سایر سران نهضت ملی بر این باور بودند که دنیا بدون نفت ایران در درازمدت تاب نخواهد آورد و تحریم نفت ایران تهدیدی بیش نیست. اما بعد از بازگشت از سفر امریکا، دکتر مصدق و تئوری پردازان آن تز به این نتیجه رسیدند که این برآورد اشتباه بوده است و ایشان برای اولین بار در سخنرانیهای خود از اقتصاد بدون نفت سخن میگوید. در همان زمان دولت وقت مبادرت به اعمال سیاستها و اجرای اقداماتی میکند که اثرات کاهش درآمدی ناشی از قطع صادرات نفت را جبران کند. بدیهی است که با توجه بهفوریت پیشامدِ این اعمال جنبه کوتاهمدت داشته و علیرغم تلاشهای سازمان برنامهوبودجه جهت طرحریزی برنامههایی بلندمدت، عمر دولت کفاف آنها را نمیدهد و سرنگون میشود.
در اهمیت تدوین یک برنامه جامع و کامل برای اصلاح اقتصادی کشور همین را بسنده میدانم که ۷۶ روز بعد از امضای برنامه بودجه در سال ۱۳۳۲، درحالیکه کشور در دو سال گذشته فاقد یک برنامه مالی دقیق و شفاف بوده، دولت مصدق سرنگون میشود. ازآنجاکه تا قبل از اعلام برنامه مدون بودجه این سطح از دخالت آشکار و براندازی مستقیم وجود نداشت. احتمالاً تدوین و دستور اجرایی این برنامه با زمان وقوع کودتا بدون ارتباط نمیتواند باشد. احتمالا بریتانیاییها و آمریکاییها به این نتیجه رسیده بودند که احتمال شکلگیری یکروند صحیح اقتصادی در ایران وجود دارد و متعاقباً سطح مقاومت ملت – دولت را در بلندمدت افزایش خواهد داد. هرچند عوامل شکست دولت مصدق اقتصادی نبود، اما مشکلات اقتصادی زمینه را برای سرنگونی وی مهیا کرد.
خالص و برگزیدهترین تجربه حاصل از دولت ملی مصدق همین است؛ فقدان برنامهای بلندمدت برای اداره کشور در غیاب نفت که متأثر از برآورد اشتباه از بازار انرژی دنیا در مورد وابستگی شدید به نفت ایران بود. واقعیت این بود که غرب فقط ظرف چند ماه توانست عراق و عربستان را با موفقیت جایگزین نفت ایران کند و بریتانیا با خروج تمامی نفتکشهایش عملاً دست دولت را خالی کرد.
با توجه به وجود فرصت مذاکره با طرف بریتانیایی و حتی باوجود حمایت آمریکاییها از انعقاد یک قرارداد کامل بههیچروی نمیتوان ضعف در سیاست خارجه را به دولت ملی نسبت داد و آن را در سرنگونی او دخیل دانست چراکه طبق گفته آمریکاییها علاوه بر لجاجت دکتر مصدق بر روی تمامیت منافع ایران و سخت بودن مذاکره با ایشان، طرف بریتانیایی هم خواستار توافق با ایران نبود و طبق گفته دین آیچسون، وزیر خارجه دولت ترومن، بریتانیایی به آنها گفته بودند که “مصدق باید شکست بخورد، درهم بشکند و ادب شود چراکه مصدق سردمدار حمله به سرمایهگذاری خارجی بریتانیا است”.
تاریخ نشان داده است بدون درک صحیح از شرایط جهانی حاکم بر مسئله، در اینجا مسئله ما چگونگی ارز آوری کشور برای چرخاندن چرخ اقتصاد و معیشت کشور و توسعه است. همچنین بدون درک واقعبینانه از توانایی داخلی اعم از اقتصادی و اجتماعی نتیجهای ثمربخش عاید نخواهد شد. آذربایجان از ما جدا شد چراکه عباس میرزای ولیعهد، عِرق ایرانیاش را به نصایح قائممقام فراهانی ترجیح داد، دولت ملی ما سقوط کرد چراکه به برآورد خودش بیش ازنظر دیگر کارشناسان توجه داشت و اتفاقاتی از این قبیل که فراوان و درد آورند. امروز هم اگر از اقتصاد نفتی حاکم برجهان و همینطور تواناییهای درونی خود برای عبور از بحرانهای مهم داخلی بهدقت تحلیل و آگاهی نداشته باشیم آسیب جبران ناپذیری خواهیم خورد.
با توجه به روندهای موجود، چهارم نوامبر خواهد آمد و با تحلیل تاکتیکهای سیاسی واشنگتن به نظرم آمریکاییها هرگز خواهان مذاکره با جمهوری اسلامی نبودند و فقط با تبلیغ آن درصدد جلبتوجه دنیا بوده تا بهوسیلهٔ تهدید لفظی اقتصاد ما را بهتر نوسان دهند. احتمالاً آمریکاییها تمام برنامههای اقتصادی و مالی و سیاسی خود را برای تحتفشار قرار دادن اقتصاد ایران اجرا خواهند کرد و سپس باب مذاکره را کمکم باز میکنند. البته ازآنجاییکه وضع این تحریمها برای امریکا هزینهبردار است مطمئناً آمریکاییها به دنبال تصاحب حداکثری خواستههای خود هستند. دلیل این هدف بلندپروازانِ نیز متأسفانه اتفاقاتی است که در دیماه سال گذشته در کشور روی داد. تا قبل از دیماه ۹۶ خروج از برجام توسط امریکا بیشتر یک تهدید و اقدام پر از تردید بود، اما بعدازآن اتفاقات آمریکاییها خیال میکنند که میتوانند با فشار حداکثر جمهوری اسلامی را وادرا به تن دادن به خواستههایشان کنند.
مدلهای زیادی برای خروج از این بحران وجود ندارد و تنها تفاوت جنگ سیاسی – اقتصادی امروز ما با امریکا در این است که ظاهراً سازمان ملل متحد و سایر کشورهای اروپایی با امریکا همصدا نیستند و باید دید تا چه اندازه حاضر به ایستادگی در برابر امریکا میباشند که بعید است توانایی زیادی داشته باشند. به هر ترتیب مذاکره یک گزینه ضعیف است چراکه طرف آمریکایی فعلاً جدیتی ندارد و مذاکره تحتفشار مذاکره نیست بلکه معامله است؛ معامله از جنس درخواست فروش نفت از جانب ما و تحمیل خواستههایی از جانب آنها باهدف محدود کردن نفوذ ایران در منطقه و کاهش قدرت راهبردی ایران است. اما چه باید کرد؟ مطمئناً، این پایان کبوتر نیست.
تقریباً پاسخ را عرض کردهام. ما بدین جا رسیدهایم؛ وابستگی شدید دولت به درآمدهای نفتی. نه یکشبه که شصتساله است. نفت فروختیم و نان خوردیم و همیشه مذاکراتمان با غرب چیزی جز درخواست برای فروش نفت نبوده است. متأسفانه اعتماد ملی در جامعه کاهشیافته و یک برنامه اقتصادی ریاضتی نمیتواند راهگشا باشد و بههرروی برای ادامه اداره کشور باید نفت صادر کنیم. باید نفت صادر کنیم و نوسانات اخیر بازارهای اخیر در جهان نشان میدهد دنیا بدون نفت ایران ثبات قیمت بالایی را نخواهد داشت و این کاهش میتواند بر روی اقتصاد امریکا تأثیر بگذارد.
اقتصاددانها و فعالان اقتصادی معتقدند عبور از بحران کنونی و تحریمها با توجه استعدادها داخلی و گشایشهای حاصل از برجام نهتنها ممکن بلکه برای هموار کردن راه توسعه شدنی است، اما مهمترین شرط آن را مشارکت در تصمیمگیری میدانند. حال سؤال این است که دولت برنامه بلندمدتی برای مقابله با کاهش احتمالی صادرات نفت به هر مقدار ممکن در دست (نه در سر) دارد؟ آیا دولت مراقب عواقب غیرقابلجبران اقدامات کوتاهمدت به امید رفع تحریمها است؟ آیا حاکمیت مایل است برنامهای جامع و بلندمدت برای کاهش وابستگی نفت را با مشارکت گسترده مردم اجرا کند؟ برنامه که به سمت دانشمحور کردن اقتصاد پیش برود، برنامه که انضباط مالی شدیدی داشته باشد و هزینههای دولت را بهشدت کاهش دهد (یکی از اقدامات دولت دکتر مصدق کاهش موفق و قابلتوجه هزینههای دولت و واردات غیر ضرور بود)، برنامهای که تمام موانع کسبوکار را از بین برده و تمام زمینهها را برای مشارکت فعالان بخش خصوصی فراهم کند. آیا دولت این برنامه را با فعالین بخش اقتصادی و بخصوص پارلمان بخش خصوصی و اتاق بازرگانی طرح و اجرا میکند و یا صلاح ملک خویش خسروان دانند.
باید صبر کرد و دید. اما ما میتوانیم رشد و توسعه بیابیم و نفت، هرگز، نمیتواند پایان این سیمرغ تاریخی باشد بهشرط آنکه تدبیر و واقعبینی کرسی ریاست را سوار باشد نه عشق و عِرق.
Monday, 27 March , 2023