احمدینژاد و شکستن پلههای نردبان داود حشمتی درستی مواجهه اصلاحطلبان با جریان احمدینژاد در این بود که برخلاف حاکمیت و نیروهای نظامی، اشتباه نکردند و بهدرستی اجازه ندادند از نردبان اصلاحطلبی هم بالا رفته و پلههای آن را بشکند. یکی از نقاط عطف جریان احمدینژاد ماجرای خانهنشینی او بود. بعدها نیز حد فاصل سالهای ۹۴ […]

احمدینژاد و شکستن پلههای نردبان

- داود حشمتی
درستی مواجهه اصلاحطلبان با جریان احمدینژاد در این بود که برخلاف حاکمیت و نیروهای نظامی، اشتباه نکردند و بهدرستی اجازه ندادند از نردبان اصلاحطلبی هم بالا رفته و پلههای آن را بشکند. یکی از نقاط عطف جریان احمدینژاد ماجرای خانهنشینی او بود. بعدها نیز حد فاصل سالهای ۹۴ تا ۹۶ او ژست اصلاحطلبی گرفت و کار به جایی رسید که در زمستان سال ۹۵ مشایی بهعنوان استاد و عقل منفصل احمدینژاد، به سیدمحمد خاتمی نامه نوشت و خواهان ارتباط دو جریان شد. از همان سال ۹۰ که احمدینژاد در مقابل حامیان سابق خود ایستاد، یک گزاره از سوی امپراتوری رسانهای وابسته به سپاه تکرار میشد. آنها تکرار میکردند که «جریان انحرافی (احمدینژاد و مشایی) و اصلاحطلبان باهم پیوند خوردند».
البته گویندگان خود به نادرستی این گزاره واقف بودند، اما با تکرار آن سعی میکردند احمدینژاد را به سمت اصلاحطلبان سوق دهند و شرایط را برای این امر فراهم کنند. جریان احمدینژاد هم فریب این رفتار را خورد و فکر میکرد با گرفتن ژستهای اصلاحطلبانه میتواند همان رفتاری را که با دیگران داشت با اصلاح طلبان نیز انجام دهد. لذا جریان احمدینژاد ضمن تلاشهای مکرر و پنهان برای ارتباط با جریان اصلاحات، با نوشتن نامه مشایی به سیدمحمد خاتمی به صورت علنی وارد این فاز شد. اما هم تلاش دیگر یاران احمدینژاد و هم نامه مشایی به درستی بیجواب ماند.
اندکی بعد از انتخابات شاهد دادگاه بقایی بودیم که کار را به بستنشینی یک روزه (که با اولین هشدارهای پنهانی پا پسکشیدند) و بعد راهاندازی فرقه و جریان زنبیلیه در مقابل دادگاه بودیم. آن زمان و پس از آن برخی بر جریان اصلاحات خرده میگرفتند. به اعتقاد آنها احمدینژاد حالا که تغییر کرده باید از آن استقبال کرد. اما جریان اصلاحات به درستی عمل کرد و اجازه نداد احمدینژاد از نردبان اصلاحطلبی هم مانند سایرین بالا برد و پلههای آن را بکشند. ماهیت جریان ضددموکراسی و ضداصلاحاتی احمدینژاد روشن بود. غبار فتنهای که ایجاد کرده بود باید مینشست تا دیگران ماهیت او را ببیند.
احمدینژاد از هر نردبانی که بالا رفته بود پلههای آن را شکست. او ابتدا از نردبان مرحوم هاشمی بالا رفت. بعد از آنکه هاشمی هم از ریاستجمهوری کنار رفت به دیدار او میرود و از او تعریف و علیه دولت اصلاحات سخنسرایی میکند. در انتخابات مجلس ششم برایش ستاد انتخاباتی میزند اما بعدها برای آنکه دیگر آن نردبان کارآرایی لازم را نداشت، پلههای آن را شکست و به سراغ نردبان دیگری رفت.
در ۸۲ از نردبان اصولگرایان بالا رفت و به شهرداری رسید و بعد از رسیدنش به ریاستجمهوری آنها را نیز به همان سرنوشت دچار کرد. بعد از آن در ماجرای ۸۸ از پلههای نهادهای نظامی بالا رفت و دیدیم که دست آخر همانها را «برادران قاچاقچی» نامید. فاز آخر رفتار او این بود که در ماجرای برکناری وزیر اطلاعات خود تلاش کرد تا پلههایی نردبان حاکمیت را بشکند اما موفق نشد. یازده روز بعد و درحالی که به دروغ خانهنشینی را انکار میکرد، دست از پا درازتر سرکار خود بازگشت.
مصاحبه اخیر احمدینژاد نشان داد جریان اصلاحطلبان به درستی او را شناخته بود و براساس مشی و مرام درست اصلاحطلبی با او رفتار کرد. سال ۸۹ سعید حجاریان و مصطفی ملکیان در کتابی با عنوان «تقدیر ما، تدبیر ما» دو مقاله منتشر کردند که در آن به تشریح مبانی اصلاح طلبی پرداختند. سعید حجاریان در مقاله خود در تعریف «مبانی نظری اصلاحطلبی» در بند پنجم نوشته بود: «پروژه اصلاحات فاقد «دگم» است. اما دارای خط قرمزهایی است که از آن عدول نمیکند. لذا میتوان آن را نوعی پراگماتیسم با اصول مشخص تلقی کرد. مثلا با دشمنان دموکراسی سرسازش ندارد و مانع از این میشود که از نردبان اصلاحطلبی بالا بروند و به قدرت برسند و آنگاه نردبان را بشکنند.»
لذا رفتار اصلاحطلبان با احمدینژاد بهدرستی رفتار بر مبنای اصول بود و دیدیم که گذشت زمان درستی این رفتار را اثبات کرد و با بازگشتن احمدینژاد به تنظیمات کارخانه ماهیت او برای دیگران هم روشن شد.زمان انتشار: 3 آبان 1399عناوین مرتبط




© 2020 mashghenow.com. All Rights Reserved
Monday, 27 March , 2023