در تمامي کشورهاي مردمسالار، نقش احزاب سياسي بسيار برجسته است و نبود چنين احزابي حتي قابلتصور نيست؛ زيرا اين احزاب بهعنوان تعديلکننده خواستههاي پراکنده و متضاد شهروندان عمل مينمايد و به همين ترتيب حکومت را نميگذارد بهراحتي به سرکوب و ارعاب روي بياورد و يا موانع قانوني را بهراحتي دور بزند. در دنیای معاصر، احزاب […]

در تمامي کشورهاي مردمسالار، نقش احزاب سياسي بسيار برجسته است و نبود چنين احزابي حتي قابلتصور نيست؛ زيرا اين احزاب بهعنوان تعديلکننده خواستههاي پراکنده و متضاد شهروندان عمل مينمايد و به همين ترتيب حکومت را نميگذارد بهراحتي به سرکوب و ارعاب روي بياورد و يا موانع قانوني را بهراحتي دور بزند.
در دنیای معاصر، احزاب ایفاگر نقشی والا در جوامع هستند و شرط اولیه حکومتهای دموکراتیک، وجود احزاب گوناگون می‏باشد.
احزاب سیاسی با کارکردهای متعدد، از جمله گسترش مشارکت سیاسی، مشروعیت، یکپارچگی ملی، مدیریت منازعات و جامعه‏پذیری سیاسی، می‏توانند تأثیر بسزایی در زندگی عمومی و سیاسی جامعه برجای بگذارند و با کمک به گسترش آگاهی سیاسی مردم، شهروندان را به زندگی انتقادی، همبستگی و فعالیت جمعی سوق داده و با تأثیرگذاری بر شکل‏دهی و تبیین مصالح دینی و ملّی، ضریب امنیت ملی را افزایش دهند ،اینک جامعه درحال گذار ایران در برهه خاصی از تاریخ خود واقع شده است که نیاز مبرمی به توسعه سیاسی و اقتصادی دارد، این در حالیست که موانع عظیمی نیز بر سر راه آن مشاهده می‏شود؛ از این‏رو برای دستیابی به توسعه سیاسی و اقتصادی و نیز کنترل و تحدید قدرت، ایجاد احزاب قانونی و قدرتمند در جامعه، لازم و ضروری می‏نماید. هدف این تحقیق، شناخت رابطه احزاب با توسعه سیاسی و در کل امنیت ملی است و چارچوبی نظری برای این موضوع تازه در کشور ما، به شمار می‏رود.
لاپالومبارا و “واینر” تعریفی از حزب ارائه می کنند که متضمن چهار شرط اساسی می باشد: نخست آنکه، حزب مستلزم وجود سازمان و تشکیلات پایداری است که حیات سیاسی آن از حیات بنیانگذاری آن فراتر باشد. دوم اینکه، تشکیلات حزبی دارای سازمان مستقر در محل، همراه با زیر مجموعه هایی باشد که در سطح ملی فعالیت داشته و با یکدیگر روابط منظم و متقابلی داشته باشند.
سوم اینکه، اراده رهبران ملی و محلی سازمان برای کسب قدرت استوار باشد. چهارم اینکه، حزب باید در پی کسب حمایت عمومی باشد و از پشتیبانی مردم برخوردار باشد.
به طور کلی در یک تعریف جامع، حزب سیاسی را می توان چنین تعریف کرد:« حزب یک گردهمائی پایدار گروهی از مردم است که دارای عقاید مشترک و تشکیلات منظم اند و با پشتیبانی مردم برای بدست آوردن قدرت سیاسی از راههای قانونی مبارزه می کنند.
حزب در ایران به شکل امروزی و مدرن قدمتی بیش از صد سال ندارد اما در دوران قدیم شاهد احزاب نظامی که پی مقاصد نظامی بودند همچوسربداران در ایران هستیم. حزب در ایران بعد از انقلاب مشروطیت پاگرفت و احزاب به صورت علنی و رسمی خود را به جامعه ایران معرفی کردند.
در دوران استبداد مطلقه ناصرالدین شاه شاهد شکل گیری انجمن های مخفی هستیم که در گروههای دوازده تا پانزده نفری تشکیل شده و به صورت دوره ای در منازل اعضا منعقد می شدند. در واقع علت تشکیل این انجمنها در پی سفرهای مأمورین، سفرا، محصلین و مترددین به اروپا و مشاهده نوع و شیوه حکومت در آن قاره بود که خواستار اصلاحات و در کل بهبود شرایط کلی کشور از سوی این طیف بود. در رابطه با نقش این جمعیتها در انقلاب مشروطه، خانم لمبتن محقق مشروطه می نویسد: « تعجبی ندارد اگر بگویم که جمعیتهای مختلفی در نخستین مراحل نهضت مدرنیزه کردن ایران که منجر به انقلاب مشروطه شد سهم مهمی داشتند و انقلاب تا حد زیادی مدیون فعالیت این انجمن های مخفی است.
به‌طور کلی از ویژگیهای دوران مشروطیت، آشنایی ایرانیان با مدرنیسم و لیبرالیسم و انتقال جنبه هائی از ویژگی های نظری آن به ایران بود، اما حضور دولت مرکزی خودکامه در این جامعه از یکسو و ضعف بورژوازی بویژه بورژوازی صنعتی از دیگر سو باعث شد که لیبرالیسم و ویژگی های جامعه مدرن نتواند در این جامعه پابگیرد لذا اگر چه احزاب برای اولین بار در زمان انقلاب مشروطیت شکل گرفتند ولی همانطور که نهاد مشروطیت نتوانست در ایران پایه محکمی پیدا کند، احزاب نیز با سرنوشت مشابهی روبرو شدند، در دوره پلوی نز شاهد رشد گروه های حزب نما بودیم.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن سال 57 بزرگترین مانع سیاسی مشارکت مردمی در امور سیاسی و اجتماعی یعنی رژیم مستبد و خود کامه شاهنشاهی از میان برداشته شد و بسترهای مناسب فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برای حضور مردم در صحنه با تأکیدات رهبر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) تقویت گشت.
روی هم رفته چهار بلوک از نیروها و احزاب سیاسی در سالهای پس از پیروزی انقلاب پدیدار شدند:
1ـ احزاب غیر لیبرال و بنیاد گرای متعلق به روحانیت سیاسی که خواستار ترکیب مذهب و سیاست و تأسیس حکومت دینی و اجرای احکام اسلام از طریق نظام سیاسی بودند.
2ـ احزاب و گروهها ی لیبرال طبقه متوسط، که هسته اصلی این دسته از احزاب را گروههای اپوزیسیون قدیم رژیم شاه تشکیل می داد مهمترین خواست آنها تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی از طریق محدود کردن قدرت سیاسی و ایجاد نوعی مشروطیت یا جمهوری بود.
3ـ احزاب چپ گرا ی اسلامی که با گسترش ایدئولوژی اسلام سیاسی در بین روشنفکران و تحصیل کردگان طبقه متوسط جدید قبل از انقلاب تکوین یافته بودند. اسلام سیاسی روشنفکران رادیکال گرایشهای شبه سوسیالیستی و غرب ستیزانه داشت و سنت اسلام را به شیوه انقلابی تعبیر و تفسیر می کرد.
4ـ احزاب و گروههای سوسیالیست نیروهای چپ در سالهای اولیه انقلاب مرکب از مجموعه ای از گروهها و دسته بندی های کوچکی بود که بر پایه جنبش های دانشجوئی شکل گرفته بودند. خواسته های اصلی آنان ملی کردن صنایع و بانکها، قطع رابطه با امپریالیسم آمریکا، ایجاد ارتش مردمی و اعطای خود مختاری به اقوام و اقلیت های قومی بود.
اگر بخواهیم از منظر مطالعات تطبیقی قانون اساسی کشورهای مختلف را نگاه کنیم، معمولاً یک اصل از اصول قانون اساسی مربوط به حقوق ملت ها ست. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در2 اصل 26و27 به کلیات مربوط به آزادی احزاب و انجمن ها و شرایط و حدود فعالیت آنها پرداخته است. در اصل 26 قانون اساسی آمده: « احزاب، جمعیت ها، انجمن های اسلامی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیت های دینی شناخته شده آزادند، مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچکس را نمی توان از شرکت در آنها منع کرد و یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت» در اصل 27 نیز آمده: «تشکیل اجتماعات و راهپیمائی ها، بدون حمل سلاح به شرط آنکه مخل مبانی اسلام نباشد آزاد است »
اما سوال اینجاست با وجود این مسائل و قوانین چرا احزاب در ایران آنظور که باید شکل نگرفته است.
شاید موانع را اینطور بتوان بیان کرد:
الف) احزابی که متکی به یک شخصیت بوده و برمحور فردیت شکل گرفته اند.
ب) احزابی که بنا بر شرایط ویژه سیاسی پدیدار شده و بعبارتی احزاب واکنشی اند
پ) سیاست گریزی: در فرهنگ ما، سیاست همواره در تاریخ این مرز وبوم امر حقیری بوده است به‌طوریکه در بین توده ها ی مردم بی میلی، بد بینی و کناره گیری از سیاست وجود دارد لذا مشهور است که می گویند: « سیاست بی پدر و مادر است » به‌طور کلی در فرهنگ سیاسی بعد از انقلاب دو گرایش متفاوت مطرح شده است. یک گرایش مخالف احزاب و مشارکت سیاسی مردم بوده است و آن را بر اساس مشروعیت و حقانیت گروهی خاص تعبیرمی کنند که جلوی تکثر گرایی و پلورالیسم را می‌گیرد. جریان مقابل بر اساس فرهنگ سیاسی خلق شده بعد از انقلاب با شرکت مردم و احزاب در جریانات سیاسی موافق اند .
ت) موانع قانونی: به موجب اصل 26 قانون اساسی « احزاب، جمعیت ها، انجمن های سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیت های دینی شناخته شده آزادند مشروط بر اینکه، اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی و موازین اسلامی جمهوری اسلامی را نقض نکنند، هیچ کس را نمی توان از شرکت در آنها منع کرد و یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت ». در راستای اجرای این اصل، قانون فعالیت احزاب، جمعیتها و انجمن های سیاسی، صنفی و اسلامی و اقلیت های دینی شناخته شده در سال 1360 از تصویب مجلس شورای اسلامی گذشت، این قانون دارای 4 فصل است که فصل دوم آن مربوط به کمیسیون ماده ی 10 می باشد، بسیاری از حقوقدانان و کسانیکه از منظر حقوق عمومی به فعالیت احزاب می نگرند همین قانون مصوب مجلس را یکی از موانع شکل گیری تحزب به معنای واقعی کلمه می نگرند
البته مسائل دیگری را نیز می توان بر شمرد که در این مجال نمی گند و در مرقومه دیگری در همین سایت خبری ایرانیان فردا به آن خواهیم پرداخت

محسن قدیمی باقرآباد
کارشناس علوم سیاسی.