ما شاید مدتها باورمان نمیشد و شاید از اعتراف خودداری میکردیم . اما امروز باید با صدای بلند فریاد بزنیم ! "ما شکست خوردیم "

یادداشت سردبیر

معین وکیلی

باید اعتراف کنیم . نه برای اولین بار که شاید برای آخرین بار “ما شکست خوردیم ” . ما نسلی بودیم که چشم باز کردیم از همه حساب میبردیم . نسلی بودیم که در میانه توسعه سیاسی نظام جمهوری اسلامی به دنیا آمده بود و نسلی بود که داشت هوای دوره خاتمی را تنفس میکرد . ما نسلی بودیم که جو دوم خرداد یادمان نیست . پای سخنرانی های خاتمی و موسوی خوئینی ها ننشستیم مذاکرات مجلس ششم را نشنیدیم و البته در زمانی که علی اکبر موسوی خوئینی‌ها در مجلس اولین نطق “شکست” ما را انجام داد سنی نداشتیم تا آن را بفهمیم .

زندگی برای نسل ما از دوره احمدی‌نژاد شروع شد. دوره‌ای که دیگر بنزین برایمان ارزان نبود . دوره ای که دیگر میدیدیم مردم محتاط بنزین میزنند . دوره گرانی اکثر مواد غذایی دوره قطعی های مکرر برق و آشنا شدنمان با مسئله ای به نام سهمیه بندی برق مناطق . ما نسلی بودیم که بلوغ سیاسیمان از 15 سالگی رقم خورد . حضور در تمامی میتینگ های سیاسی و گوش کردن به صدای کسانی مثل تاج زاده و البته شنیدن سخنرانی های شیرین عبادی ، ما در 15 سالگی متوجه شدیم حجاب در مملکتمان نوعی اعمال قدرت است . ما در همان دوره یاد گرفتیم که حکومت اجازه دارد ون هایی در خیابان بگذارد تا خانم های بد حجاب را جمع کند . ما اولین بار زمانی موی به تنمان سیخ شد که فرزاد حسنی سردار رادان را در میانه برخوردش با اراذل و اوباش که _الحق کار بزرگی بود _ بابت گشت ارشاد به صلابه کشید . و ما نسلی بودیم که دیدیم و گذشتیم و سعی کردیم با زبان قانون به جنگ تمام این بی قانونی‌ها برویم ولی شکست خوردیم .

ما البته که ساده از کنار این مسائل نمیگذشتیم . ما سال 88 اولین بار دیدیم که درخواست قانون کردن از نظام چقدر سخت و دشوار است . ما میدانستیم که آخر راهمان همان است که آخر راه سعید حجاریان و تاج زاده و مومنی و سعید شریعتی بود . پس به همین دلیل تغییر مسیر دادیم . ما سعی کردیم در زمین حاکمیت بازی کنیم . سال 92 “مرحوم هاشمی رفسنجانی ” را که اگر به هر اصلاح طلبی میگفتی 50 کاندید بنویس یا هاشمی را نمی نوشت و یا در لیستش بالاتر از رتبه چهلم نبود به نامزد اصلیمان تبدیل کردیم ! برایش میتینگ گذاشتیم و حالا صحنه گردان ما بویدم ما دهه 70 ای هایی که فکر میکردیم راه کنار آمدن با نظام را یاد گرفتیم اما نظام همان زمان با رد صلاحیت هاشمی به ما فهماند در مقابلمان به این راحتی زانو نمی زند . راه اصلاح بسته است اما ما کوتاه نیامدیم . ما روحانی را که تایید صلاحیت شده بود بالاتر از کاندیدای مشارکتی خودمان “دکتر محمدرضا عارف” رئیس جمهور کردیم و حسن روحانی به مدت 4 سال ما را از انتخابمان سربلند کرد. و اردبیهشت با شکوه 96 که واقعا در میانه میدان رقصی کردیم که رقصی چنان میانه میدانم آرزوست . اما آمدن ترامپ و خروج از برجام و بازگشت روحانی به اصلش که ” کل شئ ارجع الی اصله ” باعث شد تمام آبرو و اعتبارمان حراج شود . هر کس از هر کوی و برزنی بر سرمان فریاد بزند . آنقدر که تلفنهایمان برای انتخابات 1400 دیگر پاسخ داده نمی شد . آری ما شکست خوردیم .

ما باید اعتراف کنیم : شکست ما دقیقا در همان روزهایی اتفاق افتاد که بر قله پیروزی سه انتخابات پشت سر هم را برده بودیم و هشتگ با جهانگیری تا 1404 میزدیم و حواسمان نبود که بله عمر ستادی ما در حال سپری شدن است . دیگر انرژی روزهای نوجوانی را نخواهیم داشت . و یادمان رفت نیروهایی تربیت کنیم که به اندازه ما دل بسته به قانون باشند .

انتخابات 1400 با درگیری های میان حزبی ما شروع شد . عده ای نمی خواستند ترکیب برنده را دست بزنند پس لاریجانی با حمایت خاتمی را بهترین گزینه میدانستند ، ما و عده ای به دنبال مسعود پزشکیان بودیم ، عده‌ای از دوستان هم به دنبال همان سوپر اسحاق جهانگیریِ امتحان پس داده میگشتند . اما جواب حاکمیت به ما رد تمام گزینه ها بود و آن لحظه بود که در گوشمان صدای مهندس بازرگان زنگ خورد !

در سال 42 رژیم شاه بازرگان را به دادگاه کشیده بود . بازرگان در مقابل دادگاه ایستاد و گفت : ما آخرین گروهی بودیم که با زبان قانون با شما صحبت کردیم … !

امروز همین حالت برای ما و نظام جمهوری اسلامی پیش آمده ما خستگان را برای آرام کردن جو به میدان میخوانند اما ما توان آرام کردن این جو را نداریم . متاسفانه یا خوشبختانه : “ما شکست خوردیم “.