قصه پر غصه اصلاحات-به قلم غلامرضاجعفری- بازنشر با مناسبت بیست و پنجمین سالگرد دوم خرداد 1376

همه چیز در باره قصه  پر غصه اصلاحات دراعصار مختلف ایران

اصلاح طلب کیست ؟ اصلاحات چیست با نگاهی به تبار شناسی اصلاحات ایرانی

غلامرضا جعفری روزنامه نگار  اصلاح طلب ایرانی

اصلاح طلب کیست ؟ اصلاحات چیست ؟این دقیقاسوالی که نگارنده در پی پاسخ به آن است دغدغه ای است که پس از 21 سال سابقه تحصیل و تدریس سیاست و حقوق بین الملل ،روزنامه نگاری ، کنشگری سیاسی در احزاب و فعالیت مدنی در امور حقوق شهروندی و صنفی و حضور در فرایند های ستادی نظیر انتخابات و مجامع  دائمی و موقت سیاسی در سطح ملی و محلی است بعد از اشاره به تاریخچه به این مدخل باز می گردم در باب اشاره به موضوعیت تاریخی اصلاح طلبی معاصر ایرانی باید متذکر شد که در پی انتخابات خرداد 76 حامیان رئیس جمهور منتخب که از دو طیف اصلی چپ اسلامی ائتلاف  خط امام و راست مدرن کارگزاران سازندگی  تشکیل شده بودند جبهه سیاسی 18 گانه ای را تشکیل دادند که وجه تسمیه اش را از سالروز انتخابات گرفت یعنی جبهه دوم خرداد این جبهه بعد ها از سوی دانشجویان ، فعالان مدنی ، فعالان کارگری ،فعالان زنان که هریک بعد ها از لحاظ گفتمانی جنبش های اجتماعی مستقلی را تشکیل دادند و مستقل از جنبش اصلاحات دوم خردادی به مطالبات خاص خود پرداختند و تقریبا وجه تسمیه خود را به عنوان جبهه و جنبش اصلاح طلبان و اصلاحات  از  پیشنهاد روزنامه نگاران که بعد از دانشجویان مهم ترین کنشگران موثر در ایجاد و تداوم جنبش اصلاحات بودند وام گرفت اصلاح طلبی دوم خردادی که رئیس دولت اصلاحات در 21سال اخیر آن را نمایندگی میکند و شامل طیفی گسترده تر جبهه سیاسی پیشین شده  در واقع دل مشغولی اصلی  طبقه متوسط حاصل از دوران مدرنیزاسیون سازندگی بوده مجوعه ای با شاخصه  های بارز تحصیل کردگی ،اشتغال به امور علمی ، فرهنگی ، صنعتی ، اداری و نیز شهر نشینی جوانان و زنان و اقلیتهای قومی و مذهبی  از ستون پایه های ساختمانی بودند که بر سر در آن تابلوی بدنه اجتماعی اصلاح طلبی به چشم می خورد این مجموعه اما بدلیل تکثر عقاید ونیز جایگاه سلبی آن از سوی برخی رای دهندگانش نسبت به جریان رقیب که گاهن راستگرا سپس محافظه کار سپس آبادگر سپس اصولگرا نامیده شد و اخیرا با صفات سلبی اقتدارگرا و بنیاد گرا که البته در علوم سیاسی تعاریف خود را دارد مثل همون محافظه کاری و اصلاح طلبی یا چپ و راست که عینا ساختار جهانی آن با بضائت تشکیلاتی اش در ایران سازگار نیست اجمالانیروهای انقلابی مذهبی سال 57 که در پی حذف التقاطی ها ،کمونیست ها،ملی ها و ملی مذهبی ها به حاکمیت یک دست در سال 61 رسیدند در تشکلهای خود یعنی جامعه روحانیت ،جمعیت موتلفه ،مجاهدین انقلاب آن زمان و حزب جمهوری اسلامی با دو رویکرد مواجه شدند رویکرد محافظه کار سنتی  نزدیک به بازار که راست و سپس طی دگر دیسی هایی تبدیل  به شاکله اصلی اصولگرایی فعلی شد   و روحیه رادیکال دانشگاهی تر بدلیل حضور دانشجویان پیرو خط امام و انجمنهای اسلامی دانشجویان و البته سایر انجمن های متشکل از تحصیل کردگان   به نوعی کوپونیست (از این لحاظ که سیاست های اقتصادی شان به نوعی اقتصاد چپ شبیه بود که مهمترین دست آورد آن کوپن بود که در شرایط انقلاب و جنگ بسیار به کمک اقتصاد آمد )این دوجریان در سال 64 و دولت دوم آخرین نخست وزیر تاریخ ایران به خط کشی در کابینه  و سپس در سال 66 به خط کشی در بضائت تشکیلاتی خود و مشخصا انشعاب مجمع روحانیون از جامعه روحانیت اقدام کردند خط کشی که ریشه هایی هم در حزب جمهوری که البته تعطیل شد و مجاهدین انقلاب اول که ان هم در سال 64 در پی راستگرایی حامیان راستی کاشانی و چپ گرایی  امثال بهزاد نبوی تعطیل شد این دو طیف اولین مصاف جدی خود را در انتخابات مجلس سوم با پیروزی چپ گرایان دومین مصاف خود را در وزن کشی در کابینه دوم مرحوم آیت الله هاشمی انجام دادند در شرایطی که در پی  عدم حضور چپ گرایان در مجلس چهارم شورا بعد از اولین انتخابات پارلمانی ایران با نظارت استصوابی و کمرنگ شدن ایشان از نهادهای انتصابی بخصوص دستگاه قضایی چپ ها به فکر دگر گیسی افتاده بودندمراکز مهم اجرایی و به ترتیب وزارتخانه های ارشاد ،کشور ، آموزش عالی را از دست دادند و سردار سازندگی نیز به اختلافاتی بخاطر سیاست تعدیل با کنشگران مختلف خورده بود و از دیگر سو بخاطر ریزش آرا در دوره دوم بدلیل رقابت جدی و حضور پر رنگ شاخص ترین اقتصاد دان راستگرای آن زمان یعنی احمد توکلی که وزیر کار اسبقی بود که چپ ها در 64 حذفش کردنداما در 72 با 4 میلیون رای پس از هاشمی قرار گرفت و رتبه دوم منتخبین را داشت باید متذکر شد   در این میان خانه کارگر از حامیان آیت الله  هاشمی بود ایشان مرکز مطالعات استراتژیک را به چپ ها داد آنجا و کتابخانه ملی باعث شد مطالعه کنند و از رادیکالیزم به میانه روی و از سبقه دانشگاهی بیشتر نیروهایشان به نو اندیشی دینی و دیدگاهای فقهی منعطف تر برسند در واقع انها به نوعی اعتدال سیاسی رسیدند جریان روشنفکری دینی هم از دیدگاهای حافظ گونه شریعتی به دیدگاهای مولانا وار استاد پرحاشیه کلام جدید و فلسفه علم رسیده بود که با اینکه در ستاد انقلاب فرهنگی بود شاخص دیدگاهایش به نوعی مفاهیم آزادی فرهنگی و سیاسی را نمایندگی می کرد امری که در کیان تجلی می کرد و با رئیس دولت اصلاحات که پشتوانه اش روزنامه سلام بود روزنامه متعلق به خوئینی ها روحانی اصلی حامی دانشجویان فاتح سفارت امریکا و روزنامه های که بعد ها توقیفش در تیر 78 یکی از اتفاقات مهم تاریخ فعالیتهای دانشجویان را رقم زد و کاتالیزوری شد بر مجلس ششم دوم خردادی و اما برگردیم به اتفاق اصلی موثر در تشکیل جبهه دوم خرداد این اتفاق در سال 74 ایجاد شد دو اتفاق مهم تغییر محمد هاشمی از صدا و سیما و قرارنگرفتن فائضه هاشمی و تکنوکراتهای حامی هاشمی راست هایی که مدرن بودند ، میانه رو ، تکنو کرات و البته بروکرات  و محبوبیت خوبی هم داشتند در اقتصاد و فرهنگ دیدگاها و کارنامه خوبی داشتند حلقه اصفهان و حلقه کرمان ازطیف  اصفهانی ها شاخص ترین آن موقع اش غلامحسین کرباسچی بود شهرداری تحول آفرین تهران در 68 تا 77 یادگار مدیریت بی نظیر و خلاق اوست این طیف میخواستنددر مجلس پنجم تعدادی را در لیست روحانیت مبارز تهران آنهم فقط در تهران سهمیه بگیرند پیشنهادی که به گمان نگارنده در ابتدا از تعداد انگشتان دست هم تجاوز نمی کرد اما عدم انعطاف راستگرایان سنتی به انشعاب این مجموعه ابتدا با حضور چند تن از وزرا،معاونان ، مشاوران رئیس جمهور وقت و البته شهردار تهران منجر شد و بعد از تذکر این انشعاب تنها به حضور معاونان ، مشاوران ، شهردار و رئیس کل  سابق بانک و  مرحوم دکتر نوربخش منجر شد گروهی با بضائت رسانه ای نشریه بهمن متعلق به مهاجرانی معاون وقت حقوقی و پارلمانی که بیشتر بدلیل روزنامه نگاری اش در روزنامه اطلاعات  و نوشتن کتابی در  نقد و رد آیات شیطانی سلمان رشدی شاخص بود و از ناحیه وصلت با جمیله کدیور با محسن کدیور که چون استاد فلسفه علم و کلام جدید فوق الاشاره در نحله نواندیشی و روشنفکری جایگاهی داشت نسبت یافته بود کوتاه سخن اینکه بهمن ای از نشریه بهمن شروع شد و جمعی از خدمتگذاران سازندگی ایران  که سپس جمعی از کارگزاران سازندگی و علی النهایه حزب کارگزاران نامیده شد شکل گرفت و نشریات ایران ،همشهری و آفتابگردان هم که درآن زمان هم پر مخاطب هم در دست همین طیف بودند سلامی گفتند به طیف روزنامه سلامی ها یعنی چپ های اسلامی و در ابتدا لیستی متشکل از چپ و راست و کارگزارانی ها بصورت مساوی از سوی کارگزاران در تهران معرفی شد که با عدم همراهی جامعه روحانیت و استقبال تمام قد خانه کارگر و چپ ها در تهران و شهرستانها این جریان ائتلافی که بعد ها در انتخابات خرداد 76 در کنار هم ایستادند و شوراهای اول و مجلس ششم و ریاسشت جمهوری بعدی ریس دولت اصلاحات را شکلب دادند و البته در پی آن  به تدریج تا سال 84 قدرت خود را از دست دادندو با واگذاری قدرت به جریان احمدی نژاد که پرداختن به آن مجال دیگری را میطلبد عملا تا سال 92 حذف شدند خصوصا در نیمه دوم دوره فطرت اصلاح طلبان آنها در مزیقه بیشتری هم بودند فارغ از اینکه دلیل این اتفاق برای اصلاح طلبان هر چه بود عدم اقابل مردم به شوراهای دوم ،تند روی یا کند روی ،درگیری با مباحثی که جنبه خط قرمز داشتند ،اختلافات و انشعابات درونی ،عدم تشکل واحد و فراگیر ، عدم برنامه جامع همه جانبه اثباتی ،نظارت استصوابی ، سازماندهی طرف مقابل ،تکثر کاندیدا،عدم نفوذ در لایه های پایین اجتماعی از جمله روستاییان، توجه کمتر به ترجمه سیاست به اقتصاد و بقولی مردم سالاری به نان ، بحرانها یا هرچیز دیگر این نکته واضح و مبرهن  را نمیتوان از شدت بدیهی بودن کتمان کرد که اصلاح طلبی بدلیل خاصیت سلبی که طبیعت تکثر طیفی اش را شامل میشد و میشود شاخصه های حداقل مشترکی که همه به عنوان نقطه عزیمتی برای ارایه چشم انداز کلان و برنامه های میان مدت و کوتاه مدت و در راستای ان تببین استراتژی و تنظیم تاکتیک برای کنشگران مدعی اش را فراهم کند نداشت گاها افرادی در تشکیلاتهای اصلاح طلبی عضو بودند نظیر مظفر در دوران انجمن اسلامی معلمان و پیش از ابادگران یا اقای خلخالی در مجمع روحانیون یا عباس دوزودزانی در مشارکت که اگر حزبشان را اصلاح طلب نمیشناختید به صفت دیدگاه برنامه و سابقه اصولا اصلاح طلب نبودند و بیشتر به کار طیف مقابل می امدند اما ریشه این مشکل کجا بود عدم تعریف اصلاحات و اصلاح طلب یعنی همان نقطه عزیمتی که پرسش اصلی این نوشتار است نکته همین است در جمع ای بودم در شاهرود هر محل تولد و سکونتم که خود را محفل اصلاحات میدانست سخنان جالبی به عنوان یک دبیر حزب اصلاح طلب و روزنامه نگار با سابقه این حوزه  شنیدم خلاصه آنها البته با این پیش فرض که دوستان اصلاح طلبند چنین بود :

احزاب ضد اصلاحاتند و کسیکه در احزاب عضو میشود اصلاح طلب نیست (فرد مدعی این گزاره خود را مقلد سیاسی رئیس دولت اصلاحات میداند مقلد کسی که مهمترین مدافع نهادهای جامعه مدنی است وجالب تر مقلد و مبلغ  مرجع تقلیدی است که فتوای صریح بر وجوب تحزب دارد این کنشگر شهرستانی اصلاحات اصلاحات را اساسا در  تحقق مطالبات صنفی انجمنی میداند که با همکاران اداری شان دارد انجمن اسلامی که البته فکر نمی کنم رئیس دولت اصلاحات هم دبیرکل یا شورای مرکزی فعلی اش را بشناسد اما در استان سمنان و چند استان دیگر بازیگر اصلی است با افرادی حتی بدون فرم عضویت چه رسد به حکم مسبوق به رعایت تشریفات تشکیلاتی –قانونی رابگذریم-و دارای ارتباطی طولی با مرکز این تشکیلات در صورت فعالیت –مدعی انند تعجب نباید کرد که چنین کنشگری به نام اصلاحات جایی هم موضع بگیرد علیه اصل موسیقی

نظر جالب دوم در این جلسه گذاره اصلاحات یعنی اپوزیسیون بود این گذاره را فرد دیگری طرح کرد و معنی اش این بود که ما در دولت هم که باشیم بازهم اپوزیسیونیم نفر بعدی در راستای همین دیدگاه به نفی هرگونه کنشگری و ضرورت عدم هرگونه مشارکت سیاسی نظیر انتخابات اشاره کرد این تئوریسین سوم اصلاحات را عملا دهن کجی می دانست

3-اصلاح طلب دیگری اصلاح طلبی را اصلاح در دیدگاه دینی می دانست دیگری اصلاح طلبی را یک فلسفه میدانست و اصلاح طلبان را بیشتر از کنشگر سیاسی فیلسوف می خواست و هر گونه انعطاف و عمل گرایی را فرصت طلبی ، ریاکاری ،خیانت ، نفوذ ، سازشگاری ، عقب نشینی میدانست  

4- آن یکی اعتدال را فاقد گفتمان میدانست و قاعدتا ائتلاف با ان را قلب اصلاحات دیگری اصلاح طلبی حکومتی و غیر حکومتی تعریف میکرد

5-آن یکی فعالیت سیاسی را مذموم و فعالیت اصلاح طلبی را صرفا مدنی میدانستدیگری اعتدال را عین اصلاحات می دانستیکی به محدودیت فضای مجازی و حتی رسانه ها قائل بود دیگری دقیقا به ضدش

خلاصه عین اوایل تاسیس حزب مشارکت که پس از 88 فرصت ادامه فعالیت نیافت و اکنون همفکرانش در اتحاد ملتندبین العباسین بود از عباس عبدی تا عباس دوزودزانی گفتم عباس اصلاح طلبان شاهرود یادم امد عباس جمعی که که البته محفلند نه جبهه چون اساسا متشکل و منحصر  از افرادند انهم این افراد  نه احزاب عرض میکردم از قضا این محفل از قضا یک نیمچه هوادار هم به اسم عباس هم دارد که همه افکار و رفتارش غیر اصلاح طلبی است و گاها مثل نیروهای خودجوش جریان مقابل   عمل میکند  و جالبتر اینجاست که بی صلاحیت تشکیلاتی و علمی مطالبه گری در حد سخنگویی اصلاحات کشور هم می کند شاهرود شهر خودم را مثال زدم تا عمق فاجعه را در یک اشل کوچک معرفی کنم اشل بزرگ هم داردو این گزاره ها گاها قابلیت تعیمم دارد هرکسی از ظن خود یار اصلاحات شده و این پارادوکس ها انرژی بر و عامل در جا زدن است عرض کردم فلانی اصلاح طلب نیست سوال بحقی است اگر کسی که این سطور را خوانده و نگارنده و قلمش مصدع وقت و اندیشه اش شده نقد کند که این تعریف جامع همه اصلح طلبان  و مانع ورود غیر اصلاح طلبان  از دید شما چیست که هم اثباتی باشد به این پرسش فورا پاسخ میدهد البته پس از یک توضیح  نه چندان کوتاه این توضیح جز این نیست که در طول تاریخ ایران باستان تا انقلاب اسلامی و سپس تا پیش از دوم خرداد مشهور دودهه قبل اصلاح طلبان ایرانی چه کسانی بودند فهرستشان را عرض می کنم

1-دیائکومقنن و بنیانگذار اولین دولت تاریخی ایرانی یعنی سلسله ماد

2- کوروش کبیر  بنیانگذار انپراتوری بزرگ پارسی هخامنشی و صادر کننده اولین منشور حقوق بشر

3- زرتشت پیامبر ایرانی که از طبقه  ممتاز و مورد تایید و در ارتباط با حکام بود گفته شده گسترش دین بهی و آیین مزدیسنا با حمایت مستقیم گشتاسب پادشاه وقت بوده

4- بزرگمهر حکیم  وزیر اول دولت و دربار خسرو انوشیروان بود و همچنین خود خسرو انوشیروان

5-حکیم ابوالقاسم  فردوسی  توسی که شاهنامه را در وصف پادشاهان با دیدگاه اصلاح جامعه سرود و بود و بدنبال تقدیمش به سطان مسعود غرنوی بود

6-از دیار خراسان بازهم  خیام نیشابوری دانشمندو شاعری که علی رغم انتقادهای زیاد بازهم با حکومت حشر ونشر جدی داشت

7-از دربار مسعود غزنوی حسنک وزیر که به شرح تاریخ بیهقی بر دار شد و اولین وزیر اصلاح طلب ایرانی بود که با رنجش و غضب همراه شد و امیر کبیر و مصدق بر سبیل وی رفتند

8- از دربار های بعدو از دیار خراسان خواجه نصیر الدین طوسی

9-بعد ها خواجه نظام الملک طوسی که هردو قدرت بالای پس از شاه و هر دو اصلاح طلب بودند

شاه عباس صفوی ، کریم خان زند و عباس میرزای قاجار  از مقام قدرت بر همین سبیل رفتند

دو مرد بزرگ فراهان قائم مقام فراهانی و میرزا محمد تقی خان امیر کبیر که از دومی ایجاد ساختارهای دولتی نظیر وزارتخانه ، اصلاحات اداری و اقتصادی و مبارزه با مفاسد ،سعی در ترویج دانشگاه ،روزنامه و افشای رانت ،حقوقهای نجومی و ژن های خوب به یادگار مانده و شهید کبیر اصلاحات در تاریخ ایران معاصر است

مظفر الدین شاه قاجار که روح قانون اساسی  مشروطه و اساس مشروطیت از ان اوست قبل از وی در دوران ایران باستان مجالس مهستان ، بزرگان و خاندان شاهی بود اما مجلس منتخب هیچگاه نبود چونان که در یونان باستان و دولت شهرهایش دموکراسی مستقیم و غیر مستقیم بود اما ایران در نهایت چیزی شبیه سنای روم داشت و در عصر قاجار هم به گواه کتاب تاریخ حقوق ایران قانون واساسی نیم بندی بود که من متن ان را جایی گذرا مطالعه کردم که روحش باز استبداد بود و همان قدر از قانون سهم داشت که باید از قجر انهم از عصر ناصری بعد از امیر کبیر انتظارش را داشت که اگر خروجی مثبتی داشت مشروطیتی لازم نمیشد که زین العابدین مراغه ای ای  از اذر بایجانسیاحتنامه ابراهیم بیگی بنویسد و نقد کند دو علامه بزرگ چون نایینی و بهبهانی فتوا دهند ومظفر الدین شاهی فرمان همراهی و محمدعلی نامی بیوفایی و جفاکاری و دوباره از اذربایجان ستارخان باقر خانی از تبریز قیام

آیت الله مدرس اصلاح طلب بعدی این مجوعه بود روحانی ای که ردای وکالت مجلس  پوشید و شهید شد تا رضاخانی که البته بدنبال رشد بودو نه توسعه و رشد را با اقتدار میخواست نه با اصلاحات و مردم سالاری در تحولی نه اصلاحاتی نه حتی انقلابی بلکه کودتایی اول به بهانه جمهوری خواهی که انقدر از مظروف ازادی  خالی بود که با رای 0 مدرس که تقلب فاحش و قتلش که سرکوب محرز بود حکومت سلطنتی مشروطه را مطلقه کند در عمل  و اگر هم جمهوری کذایی اش محقق میشد توتالیتری اش یا فاشیستی بود یا کمومنیستی یا چیزی شبیه صدام و اصولا هر جمهوری که دموکراتیک نیست  در دوران 20 تا 32 هم روحانی دیگری به نام ایت الله کاشانی مدتی با دیدگاه اصلاح طلبی وارد شد همراه مصدق بود تا ریاست خود بر مجلس و نخست وزیری مصدق فارغ از اینکه حق در اختلاف اخر با کدامشان بود اتحادشان پیشبرد نهضت ملی شدن نفت  و انشعابشان سقوط دولت ملی را در پی داشت  

مصدق السطنه قاجاراولین دکترای حقوق در ایران که بدنبال اصلاحات سیاسی و اقتصادی به نمایندگی و نخست وزیری رسید  و توفیقاتی در سیاست خارجی و البته فرصت سوزی هایی داشت که مجال دیگری می البته دکتر فاطمی از یاران وی بود ولی بدلیل نظرش به جمهوری بجای سلطنت نمی توان در گفتمان اصلاحات طبقه بندی اش کرد و در زمان خود انقلابی بوده و دلیل اعدامش هم همین بوده در حالی که مصد قصرفا تاسال  43 پس از زندان به حصر خانگی احمد اباد رفت شیخ فضل الله نوری هم کنشش انقلابی بوده و بدنبال مشروطه مشروعه بوده میتوان شیخ فضل الله نوری را سلف امام خمینی در انقلابی گری اسلامی دانست البته داشتن برنامه نظریه تشکیلات که نقاط قوت انقلاب 57 است چیزی است که شیخ فضل الله نوری نداشت و امام خمینی به بهترین وجه داشت  بررسی تحولات 20 تا 32 که بهار احزاب و مطبوعات بود و خزان شد مصدق خود حزبی نداشت اما جریان جبهه ملی هواداران وی را پوشش میداد و پس از سقوطش نهضت مقاومت ملی مطالبات مصدقی ها را نمایندگی می کرد طیفی که به انقلاب 57 که رسیدند طیفهای مختلفی داشتند حزب ملت فروهر نهضت ازادی طالقانی و بازرگان و شریعتی و چمران مسلمانان مبارز پیمان که اینها همه در دولت اول انقلاب با انقلابی ها بواسطه نخست وزیری مهندس بازرگان مشارکت کردند و مجموعه ملی گرایان و ملی مذهبی نامیده و البته از قدرت حذف شده اند شروع این حذف با همان تسخیر سفارت امریکا توسط دانشجویان خط امام بود همانها که بعد ها جبهه مشارکت واز کنشگران اصلاحات دوران دوم خرداد شدند

قوام السطنه  نخست وزیر ادوار مختلف ودبیرکل حزب دموکرات ایران اقدامات وی نیز مجموعه گسترده ای از اقدامات است که گاها متناقض است ولی اقدام اصلاحی مهم وی حرکت جدی اش در راستای منافع ملی همان قرارداد قوام سادچیکف با روسیه شوروی برای نفت شمال است کهع بیا زیرکی و با استفاده از تشریفات قانون در تصویب مجلس عملا چنین تعهدی را داد با این هدف که مجلس تصویب نکند و اجرا نشود ولی اذربایجان از دموکرات اذربایجان پیشروی ازاد و کردستان نیز همینگونه امن شود و روسیه از متصرفات بیشتر در ایران منصرف شود امری که میرزا کوچک خان هم سالها قبل البته با روش انقلابی گری در گیلان دنبال کرد حاصل این دو تلاشاین بود ایران در دوران پهلوی تنها بحرین راانهم از سر بی سوادی شاه سابق از دست بدهد

دیگر اصلاح طلب مهم دوره پهلوی ملک الشعرا بهار است که هم سمت سیاسی داشت هم در حوزه احزاب و مطبوعات کنشگر بود هم کتابی در رابطه با تاریخ احزاب سیاسی ایران تا زمان خودش نوشته است همانگونه که گفتیم امام خمینی و ایت الله خامنه ای در جرگه انقلابیون بودند در اوایل انقلاب تنها دولت بازرگان که وارث تفکر مصدق بودندادعای اصلاح طلبی داشتند البته در دوران پهلوی دو نفر دیگر با ادعای نام مصدق دعوی اصلاح کردند که در خدمت شاه بودند نه مصدق اولی امینی بود که اصلاحات نمایشی انقلاب سفید که اعتراض اش مقدمه انقلاب اسلامی 57 بود عقیم ماند و دومی بختیار که سعی داشت با نام مصدق مانع سقوط سلطنت یا شاید هم نهایتا جایگزینی خود با شاه بجای مذهبی ها بود اما در واقع دید اصلاح طلبی گرایش مصدق ان زمان یک نماینده داشت انهم بازرگان و تیمش که با اشغال سفارت امریکا که به نام تسخیر لانه جاسوسی و انقلاب دوم نامیده شد بدلیل عدم هماهنگی با سرعت تحولات انزمان که انقلابی بود و اینها اصلاحاتی با ان گرایش که عرض شد حذف شدند.علی النهایه اتفاق اصلی که منجر به اصلاحات دوران پس از دوم خرداد شد اصلاحات دوران هاشمی بود امری که سازندگی نام یافت گسترش مخابرات اب برق گاز جاده راه اهن اموزش و پرورش اموزش عالی بهداشت سد سازی صنیع دفاعی پترو شیمی معدن انرژی هسته ای گسترش مطبوعات شبکه های تلوزیون اینها طبقه متوسط را بزرگ قوی و موثر کرد

اکنون وقت ان است که تعریف جامع و مانع اصلاح طلبی و اصلاح طلبان را بیابیم اصلاح طلبان ایرانی همواره در دوران اصلاحات خود در قدرت بوده اندیعنی اصلاح طلبی حکومتی و از بالا به پایین داشته روند ارام بدون خشونت برای تغییر به وضع مطلوب پرهیز از اقدام تند پس از عزل حب وطن و علاقه شدید به ایران تمایت ارضی و منافع ملی علقه به علم مدرنیزاسیون روزنامه دانشگاه نوسازی سیاسی اقتصادی اجتماعی فرهنگی زیر ساخت عمرانی و در اخر احزاب نهادهای مدنی مجلس انتخابات و بازهم مطبوعات در چهار چوب اقتضایات زمان قوانین و قاعده بازی متناسب با موقعیت خود و جامعه

یعنی اصلاح طلب ی ایرانی یعنی علاقه مندی به ایران ضمن قبول تمایت ارضی کشور و تمامیت حکومت با التزام به قوانین موجود در راستای بهبود وضع مردم به سمت وضع مطلوب با شاخصه های رفاه ازادی تنش زدایی خارجی و منافع ملی ازادی بیان مردم سالاری و حقوق شهروندی پس در ذاتش نوعی روشنفکری دارد نه انقدر محافظه کار است که تغییر را بر نتابد نه انقدر تحول طلب است که ساختار را بشکند و بجای رقابت در چهار چوب منافع ملی بر سر ان رقابت کند وحدت و امنیت و استقلال و تمامیت را به اندازه جمهوریت و ازادی و مردم و حقوق می خواهد اسلام را با ایران به صلح در جهان و اصلاح در ایران معتقد است علی رغم اعتقاد به ارمانگرایی برای تحقق حقوق ایرانیان واقع گرایی راضامن منافع ایران میداند

اینست اصلاح طلب ایرانی

زنده باد ایران اسلامی …

زنده باد ایرانی….

زنده باداصلاحات ایرانی …..

زنده باد اصلاح طلبان ایرانی..……

  • نویسنده : غلامرضاجعفری
  • منبع خبر : ایرانیان فردا