با وجود تمام ایراد ها به وضعیت فعلی تحزب در ایران و مختصات بومی خارق‌العاده سیاست در جامعه ایرانی، به نحو عجیبی سپهر سیاسی در ایران به همان رنگی است که در آمریکا و اروپا و سایر نقاط جهان است البته با یک تاخر زمانی.

با وجود تمام ایراد ها به وضعیت فعلی تحزب در ایران و مختصات بومی خارق‌العاده سیاست در جامعه ایرانی، به نحو عجیبی سپهر سیاسی در ایران به همان رنگی است که در آمریکا و اروپا و سایر نقاط جهان است البته با یک تاخر زمانی.

وقتی عصر تاچر و ریگان به سر آمد تصور می‌شد افراط‌های راست گرایانه ایشان در حاکمیت بازار بر‌ تمامی شئون جامعه به افراطی‌ترین نحو ممکن از سوی جانشینان چپ مسلکشان پاسخ متقابل داده شود. اما در دهه هشتاد و نود میلادی وقتی چپ هایی مانند کلینتون در آمریکا، بلر در انگلیس و شرودر در آلمان اساس سیاست های جهانی سازی، مالی گرایی و به طور کل قاعده بازی راست ها را پذیرفتند و با تعدیل های جزئی، در تحکیم آنها کوشیدند، جهان وارد عصری از یک‌پارچگی سیاسی شد. دیگر فقط و فقط تز وجود داشت و گروه‌هایی که قرار بود انتی تز تولید کنند هم پیرو تز شده بودند.
سیل سهمگینی که زمین سیاست را یکدست می‌کرد با تاخر زمانی به ایران هم رسید. اما منشا این تحول غلبه نگاه فن‌گرایانه و تکنیک سالارانه به شئون مختلف جامعه از سیاست و اقتصاد تا فرهنگ بود. وقتی قائل باشیم در شئون مختلف اجتماع مانند ریاضی دو به علاوه دو می‌شود چهار دیگر جایی برای دعاوی فلسفی، اخلاقی و ایدئولوژیک وجود ندارد. در نتیجه به مرور دیگر تفاوت اساسی‌ای میان احزاب و گروه ها وجود ندارد جز در رتوریک زبانی و شعار‌ها.
در چنین فضایی دموکراسی به دو جهت تضعیف می‌شود یکی از دست دادن پایه تحزب در عالم واقع. دیگر اینکه مردم شاید دعواهای اخلاقی و ایدئولوژی را درک کنند اما وقتی صحبت از فن باشد، جز معدود فارغ‌التحصیلان آکادمیک در رشته مربوط کسی حرفی برای گفتن ندارد و مردم تنها با لفاظی‌ها و دعواهای زبانی و فحاشی‌ ارتباط برقرار می‌کنند که این خود به ظهور پوپولیسم می‌انجامد.
از این جهت اصلاح طلبان در ایران در ظهور پدیده‌ای به نام احمدی‌نژاد و کاهش مشارکت سیاسی بی‌تقصیر نبوده و کوشش ایشان به اصلاح وضع خویش به نحوی که که در متن ((اصلاح طلبان راهکار بازتولید گفتمان) ) نوشته غلامرضا جعفری در همین پایگاه خبری آمده می‌تواند راه حل خروج جامعه ایران از بن‌بست سیاسی کنونی باشد .

هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش

  • نویسنده : امیرفراهانی
  • منبع خبر : ایرانیان فردا