اصلاح طلبان امروز در آزمون سختی قرار گرفته اند . در حالی که جبهه اصلاحات ایران با بیانیه ای اعلام کرده در این انتخابات نماینده ای نخواهد داشت . اما محسن مهرعلیزاده عضو سابق شورای مرکزی حزب مشارکت و عبد الناصر همتی عضو حزب کارگزاران سازندگی در لیست تایید صلاحیت شدگان هستند . باید این سوال را از نهاد اجماع ساز اصلاح طلبان پرسید که آیا برای شما فرد مهم است یا گفتمان ؟

اصلاح طلبان امروز در موقعیتی گیر کرده اند که سال ها در آن مشغول بوده اند . انتخاب میان فرد یا گفتمان .

مگر بار اولی است که با این شورای نگهبان کار می کنیم ؟

می دانستیم که شورای نگهبان یک نهادی است که می تواند ما را غافلگیر کند می تواند تمام برنامه هایمان را بهم بریزد و ساختارمان را در هم بشکند و این بار هم مانند سال 92 دقیقا چنین شد . در سال 92 نیز همه اصلاح طلبان در حالی که احساس می کردند رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی برای انتخابات 92 غیر ممکن است . چنین شد و ما را در همین موقعیت قرار داد . موقعیت فرد یا گفتمان در آن دوره نیز حسن روحانی آرای راست میانه و چپ معتدل را در دست داشت و با بدست آوردن آرای چپ سنتی و چپ تندرو میتوانست رئیس جمهور باشد ولی محمدرضا عارف دیگر کاندیدای ریاست جمهوری گذر کرده از فیلتر شورای نگهبان تنها گفتمان را در دست گرفته بود و شاید در بهترین حالت تنها می توانست آرای چپ تندرو و قسمتی از آرای چپ سنتی را بدست آورد . در آن دوره جناح اصلاح طلب با رهبری سید محمد خاتمی انتخاب درستی کرد و بین فرد و گفتمان فردی را انتخاب کرد که می توانست اصلاح طلبان تضعیف شده را بعد از 8 سال به قدرت برگرداند. انتخاباتی که حاصلش پیروزی در انتخابات اسفند 94 و اردیبهشت 96 بود .

همان موقعیت ولی متفاوت

بدون تعارف نه همتی و نه مهرعلیزاده رای آوری گزینه هایی چون پزشکیان و جهانگیری و حتی لاریجانی را ندارند . نه سیاستمداران قدر قدرتی هستند و نه تا بحال از آن ها تندروی های علاقه مند کننده جوانان را دیده ایم ! همتی و مهر علیزاده در بهترین حالت شاید می توانستند در نقش هاشمی طبا در انتخابات 96 باشند موثر ولی کم شانس می توانستند مثل هاشمی طبا راه حل های علمی بدهند و البته عرصه را برای رای آوری نامزد اصلی تنگ نکنند اما این موقعیت این بار متفاوت است … .

فرد یا گفتمان ؟ کدام فرد یا کدام گفتمان ؟

همتی گفته است که رئیس جمهور 4 ساله خواهد بود هر چند اجازه بدهید قبول نکنیم که رئیس جمهوری 4 سال بیاید و بعد از 4 سال خداحافظی کند و برود . اما این حرف همتی یک اشارت به هر دو جناح است . یعنی می تواند نقش محلل را ایفا کند بیاید و 4 سال کشور را به عقد خودش در بیاورد و شاید یک ثباتی هم به اقتصاد ببخشد و از آن طرف بند و بساطش را جمع کند و برود . حضور همتی در این میدان صد البته خود جای بحث دارد و رای آوری کاملا ضعیف او به دلیل این که نامش مدت هاست به عنوان یکی از بانیان وضع موجود آورده میشود بسیار پایین است .

در طرف مقابل محسن مهرعلیزاده که شاید آخرین پست اجرایی قوی ای که داشته باشد استانداری یک ساله اصفهان تا قبل از تصویب قانون منع به کارگیری بازنشسته هاست . مثل یک هندوانه در بسته میماند . عملکرد قابل دفاع او در دوره ای که معاون دوم رئیس جمهور و رئیس سازمان تربیت بدنی بود بار ها نام او را به عنوان یکی از گزینه های وزارت ورزش بر سر زبان ها انداخته بود . محسن مهرعلیزاده مدیر بسیار با سابقه و بسیار پر قدرت بوده و همین قضیه او را به یک اهرم اجرایی قوی برای تمام دولت های پیش از احمدی نژاد تبدیل کرده بود . مهر علیزاده اما از طرف دیگر همیشه یکی از دو گزینه بوده است . در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 بین او مصطفی معین این معین بود که کاندید اصلی حزب مشارکت در انتخابات شد . در آن انتخابات شاید این عصبانیت مهرعلیزاده از همکارانش در حزب بود که نتیجه انتخابات را رقم زد . یا در سال 1396 در حالی که اصلاح طلبان به دنبال یک شهردار برای تهران می گشتند . بین دو نام مانده بودند محمد علی نجفی و محسن مهرعلیزاده که کیست که الآن آرزو نکند . ای کاش مهرعلیزاده انتخاب شده بود ؟

اما سوال اصلی اینجاست ؟ فرد یا گفتمان ؟

بدون تعارف فردی را در انتخابات نداریم . و سال هاست می دانیم اگر روی فردی سرمایه گذاری کنیم این شورای نگهبان است که او را از رده خارج می کند . برای همین باید به گفتمانمان بچسبیم . گفتمانی که طیف های مختلفی را مجذوب خودش کرده گفتمانی که از مجمع روحانیون مبارز شروع شد و تشکیل دهنده جناح اصلاحات شد و حزب مشارکت را ساخت و الآن بیش از 30 حزب اصلاح طلب ثمره این شجر باسق گفتمان خاتمی هستند . اما خود خاتمی نیز محصول ترجیح گفتمان به فرد بود .

نمونه های تاریخی کجا بردیم کجا باختیم ؟

در انتخابات سال 76 در حالی که به روایت بسیاری میر حسین موسوی به توصیه رهبر انقلاب در انتخابات شرکت نکرد چپ های حکومت یعنی همان مجمع روحانیون مبارز کاندید بارز دیگری نداشتند . این وضع به آنجایی رسید که روسای مجمع یعنی کروبی خاتمی و موسوی خویینی ها تصمیم گرفتند یکیشان در انتخابات شرکت کند . آن ها می دانستند که ناطق نوری یک رقیب تقریبا از پیش برنده است . اما ترجیح دادند با گفتمانی بیایند تا شنیده شود آن گفتمان دوم خرداد را پدید آورد و پس از آن انتخابات مجلس 1378 و البته انتخابات اول شوراها میوه آن گفتمان بودند .

در انتخابات 96 نیز بین گفتمان و فرد ، فرد را انتخاب کردیم. می توانستیم بین روحانی و جهانگیری جهانگیری را حمایت کنیم که صد در صد هم رای می آورد و صد در صد هم از روحانی رئیس جمهور بهتری بود ولی خوب سیاست حمایت از رئیس جمهور مستقر این سیاست را از بین برد و تبدیلش کرد به سیاست حمایت بی قید و شرط از روحانی . حمایتی که نتیجه اش سوختن اسحاق جهانگیری بود . کسی که می توانست تا 1404 رئیس جمهور بماند .

چرا مهرعلیزاده و نه همتی ؟

حتما از عکس روی مقاله متوجه شدید که این مقاله محسن مهرعلیزاده را در آخر توصیه خواهد کرد . به نظر نگارنده مهرعلیزاده حالا باید ثمره حزبی کار کردنش را بگیرد . مهرعلیزاده در انتخابات شوراها می توانست بماند و لیست را تضعیف کند اما زمانی که شورای سیاست گذاری به او حکم کرد که کنار برود کنار رفت . شورایی که با حضور مهندس مهرعلیزاده می توانست بسیار پر مهره تر باشد . و می توانست ملی تر باشد . آن شورا با وجود سهمیه بانوان و جوانان و متخصصین یک شورای منفعل و به درد نخور را ساخت که نماینده جوانان در آن امروز دنبال خیابان اسم زدن به نام فوتبالیست ها و کری خواندن بین قرمز و آبی است . کسی هم نفهمید بهاره آروین که بود و چه کرد و اصلا از کجا آمد . محسن هاشمی رفسنجانی هم که در پست ریاست شورا بیشتر خندید و کمتر کار کرد و اگر این دوره آخر و پیروز حناچی را در نظر نگیریم شورای پنجم با آن ترکیب نفراتی که دکتر عارف زحمتشان را کشید یک فاجعه تمام عیار برای آبروی اصلاح طلبان بود .

اما مهرعلیزاده که دیروز به حزب پشت نکرد امروز حزب نباید به او پشت می کرد . باید دنبال گفتمان او می دوید و او را به عنوان نامزد اصلی انتخاباتی اش مشخص می کرد . این قهر بچگانه در آخر به دوری 8 ساله ما از قدرت خواهد انجامید . آنجایی که حتی یک دولت در سایه و یک اپوزیسیون قوی هم برای دولت رئیسی نخواهیم بود .

در آخر یک حرف برای مسئولین جبهه اصلاحات دارم .

وَالْعَصْرِ ، إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ