ایرانیان فردا-گروه یادداشت: 7 تیر سالروز شهادت شهید مظلوم دکتر بهشتی و یاران او در جریان انفجار دفتر حزب جمهوری در تهران است. با نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی ایران متوجه می شویم که دکتر بهشتی بدون تردید شخصیتی تاثیر گذار در نظام جمهوری اسلامی ایران بود.شخصیتی موثر، منتقد، آینده نگر، اهل تدبیر و برنامه، آشنا به زمان و در عرصه های تقنینی و قضائی شخصیتی محوری بود.

به گزارش ایرانیان فردا، یکی از دلایلی که تروریستهای منافق به دنبال او رفته و دفتر حزب را منفجر کردند همین بود که متوجه شدند او شخصیت با ارزشی است که همواره از امام، انقلاب و ارزشهای اسلامی دفاع کرده و می دانستند که ترور او ضربه مهلکی به نظام اسلامی وارد می کند.

شهید بهشتی دو نقش اساسی در انقلاب داشت. یکی در اداره جلسات مجلس خبرگان رهبری به عنوان نائب رئیس و دیگر ریاست عالی دستگاه قضا و در هر دو هم نقش ارزشمند او مشخص است.با این حال شخصیت او بعد از 40 سال همچنان ناشناخته باقی مانده است.

در این یادداشت تلاش خواهیم کرد تا گوشه ای از اندیشه های او را برای جامعه و به خصوص نسل جوان ارائه نماییم. انسان گرا بودن: شهید بهشتی معتقد بود که کار حکومت این است که بستر لازم را برای رشد و تعالی انسان ها فراهم کرده و اصلا وظیفه ای بیش از این برای حکومت قائل نیست.

او چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن با زور و خشونت و اجباری بودن درتعلیم دین مخالف بوده و معتقد بود که نمی توان مردم را به زور به بهشت برد. آثار شهید بهشتی توسط فرزندان و دوستان و همفکرانش منتشر شده و این سخن ما در آثار مختلف او به خوبی مشهود است.

به عنوان مثال کتاب نقش آزادی در تربیت کودکان را قبل از انقلاب منتشر کرده است که در آنجا مهم ترین مبانی انسان شناختی را ارائه کرده است. بعد از انقلاب هم می توانید به مناظره های تلویزیونی او با افراد مختلف در زمینه های آزادی، هرج و مرج و زور مداری مراجعه کرده و به این حقیقت برسیم که شهید بهشتی به کرامت انسان و آزادی اراده او در انتخاب توجه ویژه ای داشت.نگاه شهید بهشتی بخشی از نگاه اگزیستالیسم و هم بخشی از نگاه لیبرالیسم را دارد. البته با مبانی قرآنی.

با توجه به اینکه انقلاب اسلامی در ایران زود اتفاق افتاده و هنوز برای اداره کشور آمادگی لازم وجود نداشتیم، هم از نظر مبانی نظری و هم از نظر داشتن کادر و نیروی انسانی مورد نیاز. بنابر این روش او در اداره کشور روش تربیتی و پرورشی بوده و به این دلیل که خودش هم معلم بوده تلاش می کرد که از این روش در اداره کشور استفاده کند.

او هرگز از وجوهات نه در دورن طلبگی و بعد از آن استفاده نکرده است.آموزش و پرورش خانه او بود. دبیر زبان انگلیسی بوده، بعد هم مدیر شده و دست آخر کارشناس تالیف کتابهای درسی شده است.او همه جا برای خودش نقش تربیتی قائل بود و در زندگیش این امر مشخص بود. اینگونه نبود که بخواهد همه چیزی یاد بدهد.


معلمی شهید بهشتی هم مختصات خودش را داشت.هرگز در روش معلمی خودش از زور و اجبار استفاده نکرده است و این روش را در اداره جامعه و مواضع سیاسی اش هم می توان مشاهده کرد.او معتقد است که مهم ترین ویژگی انسان قرآنی انتخابگری اوست.

برای اینکه انتخابگر باشد دو پیش شرط لازم دارد. یکی آگاهی است و دیگری آزادی است. انتخابگری، مسئولیت است. اگر انتخاب کردید، مسئولیت هم به دنبالش می آید. بنابر این انسان در برابر انتخابش مسئول است. این مسئولیت ها، خودش را در پنج عرصه نشان می دهد.

در رابطه با خودش ،خالق هستی، طبیعت، اجتماع و تاریخ. البته شهید بهشتی تجربه مدیریتی قابل ملاحضه ای چه قبل از انقلاب و چه حین انقلاب داشته است. دبیرستان دین و دانش، مدرسه آیت ا… گلپایگانی، مدرسه حقانی، مرکز بزرگ اسلامی هامبورگ، اتحادیه انجمن های اسلامی، مرکز تحقیقات اسلامی، بنیاد تعاون، رفاه و حزب جمهوری اسلامی است. البته شهید بهشتی بر اساس واقع گرایی مدیریت می کرد.


او یک مصلح اجتماعی بود که بر ،اساس شرایط و مقتضیات زمان ،موضع گیری کرده و تصمیم گیری می کرد و در برخی از مواقع از مواضعش عقب نشینی هم داشت. هر جا که احساس می کرد مواضعش تاثیر گذاری کمتری دارد عقب نشینی می کرد. بعد از انتخابات ریاست جمهوری و نزدیک شدن به پایان کار شورای نگهبان شما مشاهده می کنید که او به سوی کارهای پژوهشی می رود و زمانی که فرزندش از او سئوال می کند که به دنبال چه کاری هستید می گوید که فکر می کنم که دیگر هیچ مسئولیتی را نپذیرم، زیرا انقلاب نیازمند آن است که من به سر کارهای قبلی برگردم.

اولین کار این است که به حزب جمهوری اسلامی سرو سامانی بدهم زیرا به اندازه کافی بزرگ شده است. دومین کار این است ادامه فعالیت در مرکز تحقیقات اسلامی است که در سال 1349 پایه گذاری شده بود که در آنجا تولید مبانی فکری بود و نوعی بازخوانی کلی نسبت به منابع فقهی و اسلامی همراه با نوعی اجتهاد در اصول.

شهید بهشتی اعتقاد داشت که اسلام، دین زندگی است. تفسیر قرآن از اسلام به عنوان آئین زندگی انسان در عصر جدید. ایشان تصمیم داشتند که این کارهای ارزشمند را انجام دهند که در میان روحانیون ما بحث های بی نظیری بود. با این وجود بحث دیوان عالی کشور مطرح شد و در واقع به او تحمیل شد. امام(ره) از او خواستند که این مسئولیت را بپذیرند.


بهشتی برای پذیرش آن دو شرط را اعلام کرد. اول اینکه در ساعات بعد از ساعات اداری به کار حزب بپردازد و دوم اینکه موسوی اردبیلی به عنوان دادستان انقلاب انتخاب شود که بتواند او را در این راه کمک کند. این مسئولیت باعث شد که او از کارهای اصلی خود که بازنگری در مبانی فقهی بود باز بماند.

شهید بهشتی شخصیتی بود که همواره بر آزادگی و آزاد اندیشی جامعه تاکید داشت. و همواره در بحث های خود بر این امر تاکید داشت. بهشتی در حقیقت مدیری توانا بود که تجربه های گوناگونی در مدیریت داشت. در شورای انقلاب هم بیشتر کارها در اختیار او بود. شهید بهشتی مرجع همه افراد بود.

از فردی که مشکل مسکن داشت تا برسد به مسائل منطقه و مسائل بین المللی. او به طبقه ای به نام روحانیت که امتیاز ویژه ای نسبت به دیگران داشته باشد اعتقاد نداشت. او معتقد بود که زنان هم می توانند بر مسند قضا بنشینند، هم فتوا بدهند و هم مسئولیت ریاست جمهوری را داشته باشند.

و این را از قرآن و روایات استنباط کرده بود. به همین دلیل هم کلمه رجل را در قانون آورده تا هم نظر خود را اعمال کرده و هم نظر جمع را در مجلس خبرگان برای تصویب داشته باشد. او از رابطه مرید و مرادی به شدت متنفر بود و بیشتر تاکید داشت که رابطه معلم و متعلم داشته باشد و نه بیش تر. ایشان به اسلام شناس بودن تاکید داشت نه معمم بودن. او با روحانیت سنتی به شدت اختلاف داشت.
از سال 1344 به جمهوری اسلامی اعتقاد داشته و برای اداره کشور بعد از انقلاب برنامه داشت. شهید بهشتی معتقد بود که باید به نقش مردم توجه جدی شود. مردم نیز باید در صحنه حاضر شده و انقلاب را رها نکنند زیرا در غیر اینصورت دیکتاتوری در جامعه ایجاد خواهد شد.

او نسبت به نظام، انقلاب و ارزشهای دینی و مذهبی مردم احساس مسئولیت می کرد و تمام زندگیش را گذاشت تا نظام و انقلاب بماند. می توانست مثل برخی ها عافیت طلبی پیشه کرده و به دنبال زندگی خودش برود، اما احساس مسئولیت او باعث شد که سختی های زیادی را تحمل کرده و در آخر نیز جانش را در راه اعتقادش تقدیم انقلاب کند.

  • نویسنده : روح الله کلانتری
  • منبع خبر : ایرانیان فردا