تقریبا تمامی معادلات سیاسی و بین المللی که به توافق برجام در ۲۰۱۵ منجر شد از اعتبار ساقط است. تجاوز ناموفق و ناتمام روسیه به اوکراین و روبه‌رو شدن با انواع تحریم ها که حداقل ۱۰ سالی این کشور را به خود مشغول خواهد کرد، موقعیت تدافعی چین در مقایسه با سال‌های مذاکرات برجام در صحنه بین المللی، ارتقاء روابط اسرائیل با منطقه عربی، ارتقاء شرایط سیاسی و اجتماعی و بین المللی عربستان سعودی و نهایتا ارتقاء کیفیت فنی پروژه های اتمی از یک طرف و تحولات داخلی کشور از طرف دیگر می گوید که ایران باید در برنامه اتمی خود یک بازنگری جدی، چه به لحاظ سیاسی و چه محتوایی، انجام دهد. به نظر نمی رسد "برجام" چه به لحاظ حقوقی و چه سیاسی دیگر قابل استناد و اتکا باشد. طرح نوینی با در نظر گرفتن شرایط جدید مورد نیاز است.

به گزارش ایرانیان فردا نقل از خبرگزاری اقتصادی ایران، حسین ملائک در یادداشتی نوشت: حمله روسیه به اوکراین، مذاکرات لشگر ابن سعد با سید الشهدا (ع) در کربلا و پرونده هسته ای ایران همگی در چارچوب یک منطق مشخص قابل توجیه  و تحلیل است. بدین معنی که وقتی واحد سیاسی بزرگتر و قویتر برای واحد سیاسی کوچکتر و ضعیف تر با استدلال خود (درست یا غلط)  تعیین تکلیف می‌کند، واحد سیاسی کوچکتر در صورت مخالفت یا مقاومت لاجرم متحمل خسارات سنگین و در مواردی جبران ناپذیر می شود. 

در حمله روسیه به اوکراین  حداقل تا کنون بیست درصد سرزمین ازدست اوکراین خارج شده ، زیر ساختها نابود، بخش بزرگی از مردم از خانه و کاشانه آواره شده اند و برای مدت نامعلومی بلاتکلیفی بر این کشور حاکم شده است. 

در کربلا، آن جنایت عظیم صورت گرفت و امام مسلمین شهید و خانواده اش به اسارت رفت و اصلا دین و دین مداری به مدار جدیدی وارد شد.

در پرونده هسته ای هم تا کنون بیش از بیست سال و تا آینده نامعلومی تحریم های اعمالی بر کشور باعث از بین رفتن اقتصاد و فرهنگ و بهم ریختگی اجتماعی شده و خواهد شد. از ورشکستگی شرکت های کوچک تا افزایش طلاق، از بحران جدی مهاجرت تا عصیان های اجتماعی، از نزول تعاون و دوستی به حرص و آز فردی، از کسری بودجه های متوالی تا ناتوانی مسئولین در دادن وعده های معتبر، از بین رفتن رونق اقتصادی و رشد رانت خواری، دزدی و اختلاس و نهایتا نامشخص بودن آینده و… همه و همه نتیجه مخالفت “استکبار جهانی” با سیاست ما تحت عنوان برنامه هسته ای است. به عبارت دیگر آنها نگذاشتند که “برنامه هسته ای” هرچه هست، به رشد اقتصادی (رشد اقتصادی منفی در 10سال گذشته)، کاهش تورم، رشد سرمایه گذاری و رشد اشتغال (کاهش 35درصد درآمد سرانه ملی) در کشور شود. 

اگر واقع گرا باشیم، در مورد ایران “استکبار جهانی”، تنها آمریکا، اروپا و اسرائیل نیستند. اینها بخاطر نفوذ صهیونیسم حتما نمی خواهند ایران دارای امکانات اتمی بشود و سهم بزرگی در مخالفت با این برنامه را دارند. اما روسیه هم در فاصله نه چندان دورتری از آنها، در مورد اتمی شدن ایران حساسیت خود را دارد و تقریبا همین سیاست را دنبال می کند. چین که در گذشته بی علاقه نبود ایران و پاکستان از طریق این کشور اتمی شوند با گسترش تجارت و گره خوردن منافع جهانی اش  با سیاست های عربستان و اسرائیل، با نظر مخالفت آنها اختلافی اساسی ندارد. چنانچه در بیانیه های صادر شده در سفر آقای شی جین پینگ به ریاض در 8 و 9 دسامبر سال جاری آن را مشاهده کردیم. غرب بدون حمایت چین و روسیه نمی‌توانست تحریم های بین المللی را علیه ایران سازماندهی کند.

به هر صورت برآیند تلاش سیاست‌های “استکبار جهانی” برای از بین بردن برنامه هسته ای ایران با چاشنی ظالمانه و غیرانسانی ترور دانشمندان هسته ای و تخریب دستگاه‌ها و تاسیسات مربوطه و نهایتا تحقیر دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی در ناتوانی در حراست از آنها در یک طرف و قدرت مقاومت مادی و ظرفیت مذاکراتی ایران در طرف دیگر در سال 2015 (1394) به نگارش ساختار تفاهم بین المللی برای چگونگی تعامل با ایران به نام “برجام” منجر شد.

از اول هم این شک و تردید وجود داشت که با فرض ثابت بودن سیاست‌های داخلی و خارجی “جمهوری اسلامی” امید به “نرمال” شدن وضعیت اتمی ایران بعد از پایان یافتن محدودیت های زمانی ذکر شده  در “برجام ” دور از واقعیت خواهد بود و آنها به‌دنبال بهانه برای مانع تراشی در اجرای این برنامه باشند. اما انتخاب ترامپ و سیاست‌های غیر نرمال او این برنامه  را جلو انداخت و ما شاهد بحران در روابط ایران و غرب  از سال 1397  به این طرف هستیم. 

این یک طرف ماجرا و خواست “دشمنان” ایران. آن طرف ماجرا نیز، ایران و تصمیم گیری در مورد این پرونده قرار دارد.

تکلیف “موافقان برجام” مشخص است. آنها معتقدند با توجه به محدودیت های بین المللی از مذاکره با “دشمن” بیش از این عاید نخواهد شد. اگرچه ممکن است در مذاکرات با توجه به شرایط تغییرات مختصر در تعهدات آنها یا برخی چشم‌پوشی‌ها در اجرا البته در مقابل تحمیل هزینه بیشتر بوجود آید لیکن آنها اتمی شدن ایران را حمایت نخواهند کرد.

از طرف دیگر به نظر می رسد “مخالفان برجام” در فقدان تعریف یک “هدف” منفعت دار با معنی، از نداشتن “استراتژی” رنج می برند و به همین دلیل باعث بالاتر رفتن هزینه های کشور شده اند. از تصویب قانون “اقدام راهبردی برای لغو تحریم ها و صیانت از منافع ملت ایران” در آذر 1399 تا اقدامات اخیر در به‌کارگیری نسل های جدید سانتریفیوژ نه تنها نتوانسته ذره ای از تحریم ها را کاهش دهد و یا حتی اندکی اشتغال درست کند که باعث افزایش هزینه ها و فشارها بدون دستاورد شده است. 

نباید سیاست بازی سخیف در ایران را با اصل سیاست مخدوش کرد. مصاحبه اخیر وزیر امور خارجه با اصحاب رسانه (2 آبان 1401) و جمع بندی 13 ماه فعالیت دولت جدید به وضوح نشان می دهد که سیاست خارجی کشور حول محور حل مسئله “برجام” شکل گرفته و هیچ انتخابی برای این گروه جدید که با بدترین فحاشی ها و تهمت ها و ناروایی ها به وزیر امور خارجه و  دولت قبل، سکان سیاست را به دست گرفته اند نمانده جز پیگیری و پافشاری بر هر آنچه آنها نوشته و امضا کرده بودند. به عبارت دیگر شعار و ادعای جدا کردن مذاکرات برجام از معیشت مردم حرف و سیاست ناشدنی بود و پافشاری بر این سیاست با “توهم” حمایت های چین و روسیه هم چاله بزرگتری جلوی پای این ملت خواهد گذاشت.  

شرایط جدید:

تقریبا تمامی معادلات سیاسی و بین المللی که به توافق برجام در 2015 منجر شد از اعتبار ساقط است. تجاوز ناموفق و ناتمام روسیه به اوکراین و روبه‌رو شدن با انواع تحریم ها که حداقل 10 سالی این کشور را به خود مشغول خواهد کرد، موقعیت تدافعی چین در مقایسه با سال‌های مذاکرات برجام در صحنه بین المللی، ارتقاء روابط اسرائیل با منطقه عربی، ارتقاء شرایط سیاسی و اجتماعی و بین المللی عربستان سعودی و نهایتا ارتقاء کیفیت فنی پروژه های اتمی از یک طرف و تحولات داخلی کشور از طرف دیگر می گوید که ایران باید در برنامه اتمی خود یک بازنگری جدی، چه به لحاظ سیاسی و چه محتوایی، انجام دهد. به نظر نمی رسد “برجام” چه به لحاظ حقوقی و چه سیاسی دیگر قابل استناد و اتکا باشد. طرح نوینی با در نظر گرفتن شرایط جدید مورد نیاز است.

  • نویسنده : سارااستوارحصاری
  • منبع خبر : خبرگزاری اقتصادی ایران