متاسفانه اعتقاد رایج در جامعه این است که خشونت صرف محدود به آسیب و صدمه علیه بانوان است، اما خوب است که بدانیم خشونت می تواند رفتارهایی نظیر تهدید، تحقیر، تمسخر و فحاشی علیه مردان را نیز شامل شود. بر این اساس شناسایی عوامل موثر بر خشونت خانگی علیه مردان میتواند شامل عدم رعایت حقوق […]




متاسفانه اعتقاد رایج در جامعه این است که خشونت صرف محدود به آسیب و صدمه علیه بانوان است، اما خوب است که بدانیم خشونت می تواند رفتارهایی نظیر تهدید، تحقیر، تمسخر و فحاشی علیه مردان را نیز شامل شود. بر این اساس شناسایی عوامل موثر بر خشونت خانگی علیه مردان میتواند شامل عدم رعایت حقوق زنان، مدیریت ضعیف مرد در خانواده، مشکلات تربیتی قبل از ازدواج، مشکلات جسمی و روحی، مشکلات رفتاری زوجین، مشکلات روانی مردان و مشکلات معیشتی باشد یعنی بخش مهمی از خشونت علیه مردان، نتیجه عدم رعایت حقوق زنان در خانواده و اجتماع است. بر این اساس با رعایت حقوق زنان، می توان به کاهش خشونت علیه مردان امیدوار شد. همان طور که خشونت خانگی علیه زنان یک واقعیت تلخ در جامعه ماست. خشونت خانگی علیه مردان نیز چنین است. در واقع تنها زنان نیستند که از خشونت خانگی رنج می برند. بلکه مردان هم به نوعی گرفتار خشونت خانگی هستند.

فائزه دوست محمدی یکی از شهروندانی بود که در ابتدا در این باره عنوان نمود: چندان، کسی از خشونت خانگی علیه مردان حرف نمی زنند. به علاوه مردان نیز به دلیل نگاه حاکم جامعه به آ‌ن ها، تلاش نمی کنند تا از خشونت خانگی علیه خودشان صحبت کنند. از سویی تشخیص خشونت خانگی علیه مردان نیز امری پیچیده ای است که نمی شود به راحتی آن را تشخیص داد. زیرا کلیشه های جنسیتی تلقی مردان را به عنوان قربانی و زنان را به عنوان عاملان آزار خانگی دشوار می کند. مردان به دلیل نقش‌های جنسیتی و کلیشه های مرد بودن تمایل ندارند خشونت های خانگی را گزارش بدهند. باید این را اضافه کنم که در واقع اکثر مردم تصور می کنند که یک مرد می تواند جلوی هر گونه اعمال ناخواسته خشونت خانگی را بگیرد و وقتی این موارد ناگزیر خود را نشان می دهند، آن را خیلی جدی نمی گیرند و این موضوع محیطی را ایجاد می‌کند که برای حمایت از مردان از طریق آزار خانگی مناسب نیست.

وی در ادامه اذعان داشت: این مساله تا حدی به دلیل ناتوانی زنان در غلبه بر شرکای مرد، که از نظر فیزیکی بیشتر مرعوب هستند و همچنین به دلیل نحوه اجتماعی شدن زنان در جامعه ما است.

دوست محمدی گفت: زنان آزاردهنده معمولاً به اشکال غیر فیزیکی آزار در سطح روانی مانند رفتارهای انتقام جویانه همچون شایعه پراکنی یا پست های انتقام جویانه در رسانه های اجتماعی، تعقیب و آزار عاطفی متوسل می شوند. زنان به‌طور منطقی می‌دانند که به احتمال زیاد نمی‌توانند از نظر فیزیکی از توانایی‌های یک مرد پیشی بگیرند، اما مهارت‌های زیرکانه‌ تر دیگری را تقویت کرده‌اند مانند استفاده از جنگ روانی.

این شهروند همچنین ابراز نمود: متأسفانه، این شکل از سوء استفاده به دلیل این که تشخیص آن بسیار سخت تر و حتی اثبات آن دشوارتر است، می تواند آسیب بیشتری به همراه داشته باشد. ساختارهای قانونی کمی برای محدود کردن اشکال غیر فیزیکی خشونت خانگی وجود دارد لذا این باعث می‌شود که با استفاده از چنین تاکتیک‌های برای مدتی طولانی‌تر مردان مورد خشونت قرار گیرند.

وی تاکید کرد: به دید بنده در میان مردان در خطر خشونت شرم فراوانی باید وجود داشته باشد. زیرا آن ها عموما دچار احساس ضعف، انزجار و خجالت زدگی می شوند و در واقع این احساسات رایجی در میان مردانی است که مورد خشونت قرار می گیرند. آن ها نه تنها با آسیب های ناشی از آزار در مبارزه هستند، بلکه از مبارزه با کلیشه های اجتماعی نیز رنج می برند.

دوست محمدی خاطر نشان کرد: زن ها زمانی که ازدواج می کنند یا با مردی وارد رابطه می شوند، به شدت نسبت به او حسود می شوند. از طرفی زنان به شدت نسبت به مرد احساس مالکیت می کنند. زمانی که با مردی ازدواج می کنند، احساس می کنند او صاحب مرد است. مرد تنها مال او است و به هیچ کس دیگر حتی خانواده اش تعلق ندارد و بر این اساس مرد مجبور می شود بسیاری از روابط گذشته خود را با دوستان و خانواده اش قطع کند. چنین نگاهی توام با حس مالکیت کامل نسبت به مرد، یک نوع خشونت تلقی می شود. زیرا مرد شی یا ملک کسی نیست. او انسان است و باید حقوق و آزادی های خود را داشته باشد.

وی در آخر سخنان خود اظهار نمود: البته همه این موارد باید بر اساس چارچوب اصول زندگی مشترک باشد. چه در گذشته و چه امروز که دنیا، دنیای ارتباطات است، هیچ کسی نمی تواند با ازدواج کردن تمام روابط و ارتباطات خود را با دوستان و فضای مجازی قطع کند. زیرا امروزه فضای مجازی و داشتن گوشی های هوشمند بخشی از زندگی همه است. نمی توان این بخش از زندگی را کنار گذاشت. اما مردان با هر تماس یا پیامکی که دریافت می کنند، از واکنش و بازجویی همسرش می ترسند.

کامران بهشتی دیگر فردی بود که در این رابطه عنوان نمود: شاید جالب ترین و نگران کننده ترین یافته‌ها در سطح جهان مربوط به این باشد زیرا به طور متوسط از میان زنان و مردان، بیشتر مشکلات روحی و روانی زنان تشخیص داده می‌شوند و آمار خودکشی مردان به میزان قابل توجهی بیشتر از زنان است.

وی ادامه داد: اگرچه سلامت روان و مشکلات بهداشت روانی بدون در نظر گرفتن سن، جنس، نژاد یا پیشینه اجتماعی می‌تواند بر همه افراد تاثیرات مخربی را بر جای بگذارد؛ اما اغلب اوقات از مردان غافل می‌شویم. مردان از پریشانی روانی بیشتری رنج می برند اما کمک‌های لازم را دریافت نمی‌کنند و به طور واضح ‌تر باید گفت مردان در این زمینه درخواست کمک نمی‌کنند.

بهشتی با اشاره به ننگ و عیب دانستن درخواست کمک مردان برای حل مشکلات خود، درباره ریشه چنین تفکرات و باورهایی توضیح داد: این تفکرات ناشی از کلیشه‌هایی هستند که از طرف جامعه و خانواده، در هر فرهنگی در سطح جهان برای مردان انتظار می‌رود. عبارت مرد بزرگ گریه نمی‌کند، خود گویای این کلیشه‌ها است.

این صاحب نظر تصریح کرد: از بدو تولد به طور معمول به پسران آموخته می‌شود که باید، سخت و محکم باشند، احساسات خود را ابراز نکنند و بروز عواطف نشانه‌ ضعف و نه مردانگی است. این کلیشه‌ها دقیقا همان چیزی است که باعث چنین تفکراتی در مردان شده و به این ننگ کمک می‌کند. از این رو کسانی که به هنجارهای مردانه کلیشه‌ای پایبند هستند ممکن است در دریافت کمک مقاومت کنند و از سوی دیگر چنین تفکراتی باید در افزایش مشکلات سلامت روان مردان نیز نقش بسزایی داشته باشد

وی اذعان داشت: شاید مهمترین مشکل ما این باشد که سلامت روان مردان از طرف جامعه به اندازه کافی جدی، رسانه‌ای و رایج نشده و در مقایسه با سلامت روان زنان از اولویت کمتری برخوردار است و این امر خود می تواند از جمله دلایلی باشد که مردان کمتر برای حل مشکلات خود به مشاوران مراجعه و درخواست کمک می کنند.

بهشتی با بیان اینکه کمبود توجه می‌تواند این باور اشتباه را ایجاد کند که هیچ کس به سلامت روان مردان اهمیت نمی‌دهد و بیان آن نیز موجب داوری و قضاوت از طرف دوستان و خانواده و اطرافیان خواهد شد و در نهایت نیز منجر به کاهش استفاده مردان از موثرترین راهبرد افزایش سلامت روان می شود، گفت: بنابراین اولین قدم برای استفاده از راهکارهای سلامت روان مردان، تغییر نگرش جامعه در رابطه با بهداشت روانی مردان به خصوص قضاوت‌های پیرامون درخواست کمک از طرف مردان است. حقیقت این است که همه ما بدون توجه به جنسیت به حمایت حرفه‌ای دیگران در مقطعی از زندگی خود نیاز داریم.

وی در آخر سخنان خود تصریح کرد: تعداد واقعی قربانیان مرد ممکن است بیشتر از آن چیزی باشد که آمارها نشان می‌دهند و دلیل آن به تعداد مردانی که خشونت علیه خود را گزارش نمی‌کنند، باز می گردد. لذا امید آن می رود که فرهنگ ما این خشونت را جدی تر ارزیابی کند و به آن نیز توجه داشته باشد.

سمیه رسولی به عنوان صاحب نظر در این خصوص تصریح کرد: متاسفانه باید این موضوع را قبول کنیم که در طول تاریخ چند ساله ایران، عمدتا زنان مورد تحقیر قرار گرفته و همواره داشتن فرزند پسر بر دختر ارجح بوده است. نتیجه چنین باور نادرستی، انباشته شدن خشم و کینه در وجود زنان است. اکنون با توجه به اینکه در سال های اخیر بحث مساوات و برابری اجتماعی بین مردان و زنان مطرح شده و در خانواده ها تفاوتی بین دختر و پسر قائل نمی شود، شرایط برای بروز خشم نهفته در وجود زنان فراهم شده است.

رسولی افزود: از طرفی دیگر اگر نگاه کنیم می بینیم امروزه پوشش دختران در حال تغییر بوده و شبیه پسران شده است. همین مسئله باعث می شود روحیه مردان به وجود دختران القا شده و آن ها حس برتری نسبت به مردان داشته باشند. در واقع شرایط تربیتی نادرست یکی از عوامل مهمی است که باعث بروز خشونت علیه مردان می شود.

وی در ادامه سخنان خود تصریح کرد: یکی دیگر از عوامل و دلایل خشونت علیه مردان، تغییرات هورمونی در زنان است و این خشونت در دوران عادات ماهانه زنان بیشتر می شود چون در این زمان هورمون های بدن تغییر کرده و بر روی خلق و خوی زن تاثیر می گذارد. بی مهری نسبت به همسر، بی توجهی، فریاد زدن و حتی در موارد حاد کتک زدن همسر از جمله عواقب این اختلالات هورمونی است و در صورت عدم درک آقایان و جر و بحث و جدال با آنها این اختلاف تشدید می شود.

این صاحب نظر توضیح داد: حتما برای همه عجیب خواهد بود اما گاها دیده شده است که زنان نیز مردان را کتک می زنند. در دوران قدیم این مورد برعکس بود و مرد سالاری این اجازه را می داد که زنان کتک بخورند اما در شرایط فعلی که خشونت علیه مردان وجود دارد، کتک زدن مردان، پرت کردن اشیا سمت آن ها و… وجود دارد.

سمیه رسولی خاطر نشان نمود: پاره ای از اوقات خانم خانواده برای خشونت علیه شوهر مسئله را به حیطه اقتصادی می کشانند و به طور مثال می بینیم کارت های بانکی را از او گرفته و تنها یک پول تو جیبی برای او در نظر می گیرد. برای تمام مخارج از او سوال کرده و اجازه نمی دهد هر آنچه می خواهد برای خود و حتی خانواده اش بخرد. در واقع محدودیت مالی برای شوهر خود ایجاد می کند.

وی تاکید کرد: البته داشتن مشکلات روانی نیز منجر به بروز خشونت علیه مردان خواهد شد. زنانی که تعادل روحی نداشته، مواد مخدر یا مشروبات الکلی مصرف می کنند، دوران کودکی بسیار سخت داشته و یا حتی در دوران مجردی توسط خانواده بسیار تحقیر شده اند، عمدتا رفتار خشونت آمیز علیه همسر خود نشان می دهند.

رسولی با بیان این نکته که خلقت مردان به گونه ای است که همواره به عنوان پشتوانه برای اعضای خانواده و همسر خود شناخته شده اند و همین مسئله باعث عزت نفس و غرور شخصیتی آن ها خواهد شد. اکنون در خانواده ای که مردان مورد خشونت قرار می گیرند، شرافت و عزت نفس آن ها زیر سوال رفته و در نتیجه عواقب روانی زیادی را به همراه خواهد داشت. چنین مردانی دچار افسردگی، بی هویتی و حتی حس پوچی خواهند شد.

این صاحب نظر در آخر سخنان خویش عنوان نمود: بالاخره مردان که نمی توانند از عهده انتظارات خانواده برآیند ممکن است با رفتار نامناسب از جانب خانم خود مواجه شوند. البته وجود مشکلات حقوقی مثل اینکه مادر نمی تواند حضانت فرزند را قبول کند و یا اینکه حق طلاق ندارد، نیز منجر به نهفته شدن خشم در وجود بعضی از زنان علیه مردان شده است.

ابراهیم فدایی به عنوان کارشناس در این باره توضیح داد: بارها كلمه خشونت در خانواده را شنيده‌ايم اما هر باري كه صحبت از خشونت مي‌شود، ضمير ناخودآگاه ذهن را به سمت خشونت عليه زنان مي‌كشاند. غافل از اينكه در طول زمان شاهد خشونتي هستيم كه مردان قرباني آن هستند و به جهت مصلحت و احساس سرافكندگي و خجالت دم نمي‌زنند. اما با بررسي آمارهاي رسمي و غيررسمي شاهد اين هستيم كه این خشونت و پديده شوهرآزاري شيوع بيشتري پيدا كرده است، رفتارهاي آزاردهنده در قالب كلامي، رفتاري، جنسي، اقتصادي و در برخي از موارد حتي جسمي هم كه ممكن است نهايت به جهت معاونت در قتل تبديل به شوهركشي شود.

وی با بیان اینکه خشونت خانگي عليه مردان چالشي است كه تبديل به يك معضل و خطري بزرگ براي سلامت اجتماعي تبدیل شده، اظهار داشت: افراد بسیاری پس از مورد خشونت واقع شدن ، سکوت را به عنوان راه حل انتخاب می کنند و به مرتکب شونده اجازه می دهند به خشونت خود ادامه دهد اما در سال های اخیر به دلیل حمایت های زیاد از قربانیان خشونت، افراد بیشتر خشونت زنان را گزارش می کنند و حمایت می شوند ، اما همچنان برای مردان این موضوع معضلی بزرگ می باشد.

فدایی تصریح کرد: مردان در فرهنگ های مختلف همیشه به دنبال کسب قدرت و نشان دادن نیروی خود بوده و برای کسب این نیرو می جنگیدند، در کشور های مختلف به دلیل وجود فرهنگ مرد سالاری گزارش خشونت علیه مردان بسیار کم است به خصوص اگر این خشونت توسط زنان صورت گرفته باشد، بنابراین آمار دقیقی از این موضوع در دسترس نیست.

این کارشناس خانواده توضیح داد: دلایل بسیار زیادی در این مورد وجود دارد می توان به طور مثال از وابستگی مالی بدین معنا که مردانی که بیکار هستند و زن خانواده کار می کند یا معتاد به الکل و مواد مخدر هستند و یا از وابستگی احساسی به این معنا که مردانی که زنان و فرزندان خود را دوست دارند و به خاطر این علاقه نمی توانند خشونت را گزارش کنند و حتی به خاطر ترس از دست دادن غرور با این مضمون که عموما زنان به صورت کلامی و روانی خشونت خود را نسبت به همسر خود ابراز می کنند که آسیب این نوع بسیار زیاد است و گزارش آن توسط مردان موجب از دست رفتن غرور و ضعیف دیده شدن آنها می شود، نام برد.

وی یادآور شد: خشونت علیه مردان می تواند عواقب بسیاری داشته باشد که در برخی موارد غیر قابل جبران بوده و یا بسیار سخت می توان آثار روانی و جسمی این خشونت را پاک کرد که از جمله عواقب آن می تواند در کاهش اعتماد به نفس به دلیل کاهش یافتن قدرت مرد ، تحقیر ، توهین و کنترل کردن وی یا اعتیاد اینگونه که گاهی مردانی که مورد خشونت واقع می شوند برای تسکین خود به دنبال مصرف سیگار ، الکل و مواد مخدر می روند نام برد.

فدایی ادامه داد: تهدید به رها کردن خانه و جدایی و طلاق نیز از موارد خشونت عاطفی است که از سوی زن و شوهر هر دو به کار می رود. ضمن اینکه بسیاری اوقات درون منظومه خانواده، مادر به اتفاق فرزندان یک زیر منظومه تشکیل می‌دهند که پدر در آن جایی ندارد به نحوی که از همه روابط عاطفی بین افراد خانواده کنار گذاشته شده و نقش او به نان‌آور خانه محدود می‌شود.

این کارشناس با تاکید بر اینکه همه‌گیری کرونا در ۲ سال اخیر بر موارد خشونت خانگی افزوده است و آمارهای سازمان بهزیستی موید این امر است، گفت: زمانی که تفاهم بین زن و شوهر حاکم نباشد، بودن آنان در کنار هم بر اصطکاک میان آنها می‌افزاید و پرخاشگری چه به صورت جسمی و چه به صورت عاطفی افزایش می‌یابد.

وی یادآور شد: پرخاشگری زنان و کودکان علیه مرد خانواده گاهی جنبه انفعالی به خود می گیرد یعنی ظاهرا قصد پرخاشگرانه‌ای وجود ندارد اما در عمل، باعث آزار شوهر یا پدر می‌شود. برای نمونه خانم خانه زمانی که شوهر در روز تعطیل می‌خواهد استراحت کند با جاروبرقی مشغول نظافت خانه می‌شود یا فرزند به جای مطالعه درس‌ها، وقت خود را با تلفن همراه می‌گذراند و به این نحو باعث آزار پدر می‌شود.

این روانپزشک درباره راهکار مناسب برای کاستن از خشونت خانگی خاطرنشان کرد: به طور کلی، خشونت در جامعه عبارت است از عدم آموزش احترام به انسان‌ها و به طور کلی به همه موجودات که شامل زیست و جانوار هم می‌شود زیرا در سابقه افراد پرخاشگر و مهاجم، آزار جانواران هم به وفور قابل ملاحظه است.

فدایی اظهار داشت: به کودکان باید آموخت که همه افراد مانند هم فکر نمی‌کنند و باید به عقاید دیگران حتی اگر آنها را نپذیریم، احترام گذاشت. باید به آنان آموخت که اختلافات را با گفت و گو و نه با خشونت حل کنند ضمن اینکه رسانه‌های گروهی هم با نمایش رفتارهای شایسته و مهر آمیز به جای مجموعه های پلیسی و جنگی می‌توانند نقش مهمی در این آموزش داشته باشند

  • نویسنده : مائده شریفی
  • منبع خبر : پیام گوی سمنان (به مدیرمسئول ای دکتر کواکبیان) )