سازمان جهانی بهداشت (WHO) خشونت را استفاده از نیروی ذهنی یا فیزیکی برای زور، تهدید یا آسیب رساندن به فرد، گروه یا جامعه دیگر تعریف می‌کند که باعث آسیب جسمی یا روانی، محرومیت یا مرگ می‌شود. همچنین خشونت خانگی علیه زنان شامل هرگونه آزار جسمی، جنسی یا عاطفی است که در روابط خانوادگی بر زنان تحمیل می‌شود.

به گزارش پایگاه خبری ایرانیان فردا و به نقل از روژان پرس، اگربخواهیم خشونت علیه زنان را در جامعه مورد بررسی قرار دهیم ابتدا باید خشونت علیه زنان را از گذشته‌های دور مورد بررسی قرار دهیم.خشونت حالتی از رفتار است که با استفاده از زور فیزیکی یا غیر فیزیکی یا کلامی، فرد خشن خواسته خود را به دیگران تحمیل می‌کند.

خشونت ممکن است در اثر خشم اتفاق افتد. خشونت از نظر لغوی به معنای خشکی، تندی و سختی است. هرگونه رفتاری که با هدف وارد نمودن آسیب به یک یا بیش از یک پدیده صورت گیرد رفتار خشونت‌آمیز نام می‌گیرد. رفتار خشونت‌آمیز می‌تواند در سطح آگاهانه یا ناآگاهانه صورت گیرد.

جوانان و خشونت

تقریباً ۳۴ درصد تمام بزهکاران که به خاطر بزه مجرمانه در ۲۰۰۶ دستگیر شدند زیر ۲۱ سال بودند (اداره فدرال تحقیقات ۲۰۰۷) بعضی از محققین اظهار کرده‌اند که شاید رسانه‌ها منجر به خشونت جوانان می‌شوند. با این وجود بیشتر تحقیقات این استدلال را پشتیبانی نکرده‌اند.

برای مثال نتیجه یک مطالعه طولانی‌مدت بر جوانان هیچ رابطه  طولانی‌مدتی میان بازی کردن ویدئوگیم‌های خشونت‌بار و خشونت‌های جوانان یا قلدری پیدا نکرد. طبق کتاب «تأثیرات نژاد و وابستگی‌های خانوادگی بر اعتماد به نفس، کنترل شخصی و بزهکاری» کودکانی که توسط دو والد و محبت مناسب بزرگ شده‌اند به احتمال زیاد به افرادی غیر خشن تبدیل می‌شوند. باور بر این است که یک کودک نیاز دارد در طول سال‌های نخستین کودکی با والدینش رابطه برقرار کند.

در نتیجه کودک شانس بیشتری دارد که به فردی خشن بدل نشود. بسیاری از کودکانی که محبتی را که نیاز دارند از والدینشان دریافت نمی‌کنند به منابعی دیگر جهت پرکردن این خلأ روی می‌کنند که یکی از معمول ترینشان دار و دسته هاست که اکثرا این خشونت هادر خانواده‌ها برای زنان ودختران شکل می‌گیرد.

خشونت علیه زنان در گذشته  

خشونت علیه زنان در گذشته، مصادیق و اَشکال مختلفی از جمله زنده به گور کردن دختران، تجاوز، آزار جنسی، فروش زنان به‌عنوان برده و ضرب و شتم‌های فیزیکی داشته است. آیا آنچه که امروزه خشونت علیه زنان به شمار می‌رود، هنوز از همین سنخ خشونت‌هاست؟  صد البته که هنوز هم اَشکال جسمانی خشونت علیه زنان اِعمال می‌شود و وجود دارد.

مدت زمان زیادی از مرگ دلخراش رومینا و اسیدپاشی به صورت برخی از دختران ما نگذشته است و ما متأسفانه هر چند وقت یک‌ بار شاهد خبرهایی از این دست، مثل به قتل رسیدن زنان توسط شریک زندگی یا اعضای درجه یک خانواده آن‌ها هستیم.کتک‌کاری زنان و ضرب و جرح آنان، تقریباً در کشور ما امر رایجی است.

پزشکی قانونی هر روزه محل مراجعه‌ی زنان زیادی است که با آسیب‌های جسمانیِ فراوانِ ناشی از خشونت خانگی به آنجا روی می‌آورند. علاوه بر همه اینها، خشونت‌های روانی علیه زنان، در زمره خشونت‌هایی است که به انحاء مختلف و با مصادیق بسیار، ازسوی جامعه و خانواده به زنان روا داشته می‌شود. این خشونت‌ها در فراگیرترین حالت، با محوریت زیر سؤال بردن توانایی‌های زنان بر آن‌ها اعمال می‌شوند و البته تا حدود زیادی هم در منزوی کردن زنان موفق عمل کرده‌اند.

قشری که تحت خشونت‌های متعدد کلامی و غیر کلامی است، از نظر اقتصادی محدودیت به او تحمیل می‌شود، مدام با تحقیر، ترس و تمسخر روبه‌رو می‌شود و با رفتارهای آمرانه روبه‌روست، خواه‌ناخواه از منظر «کرامت انسانی» آسیب می‌بیند و به بحران‌های روحی و روانی بسیاری دچار می‌شود، که جبران بسیاری از آن‌ها عملاً امکان‌پذیر نیست.

در برخی صحبت‌ها راجع به خشونت علیه زنان، از خشونت زنان علیه خودشان به‌عنوان یکی از علل اساسی شکل‌گیری این خشونت یاد شده است. در مورد هم توضیح می‌دهید؟ خشونت زنان علیه زنان، روی پنهان خشونت علیه زنان است که در مورد آن کمتر صحبت شده است. این نوع از خشونت، گاه بسیار پراهمیت‌تر از خشونت‌هایی است که مردان نسبت به زنان انجام می‌دهند.

زنان نسبت به هم‌جنس خودشان آگاهیِ عمیق‌تری دارند و از این نظر احتمالاً می‌توانند ضربه‌های عمیق‌تر و کاری‌تری را به آن‌ها وارد کنند. تحقیر، مانع‌تراشی برای پیشرفت، طعنه و کنایه و نادیده گرفتن خشونت‌های مردان، نمونه‌هایی از خشونت زنان علیه خودشان است.

زنانِ خشونت‌گر نسبت به هم‌جنس خود، کسانی هستند که خودشان قربانیِ محیط مردسالارانه و مناسبات قدرتِ مردانه بوده‌اند.اگر بخواهید به خلأهای موجود در قوانین حمایت‌کننده یا پیشگیرانه‌ برای کاهش خشونت علیه زنان اشاره کنید، چه مواردی را می‌توان برشمرد؟ خلأهای قانونی در این زمینه بعضا هویدا هستند.

همه ما هر روزه، به وضوح شاهد نتایج آزاردهنده‌ای هستیم که ناشی از ظلم به زنان و شرایط نابرابر آن‌ها در جامعه است؛ با این حال، ترجیح من این است که موضوع خلأهای قانونی را به اهل آن که حقوقدانان هستند، واگذار و در اینجا به غفلتی که در این قوانین، نسبت به ظرفیت‌های حوزه روان‌شناسی شده است، اشاره کنم.

قوانین، حتی اگر کاملاً بی‌نقص هم نوشته شوند، تنها قادر خواهند بود که امنیت زنان را فراهم کنند و از «تأمین امنیت خانواده» عاجزند. اگر بخواهم ساده‌تر توضیح بدهم، باید این‌طور بگویم که برخی اقدامات تقنینی، سبب سستی بنیان خانواده می‌شوند. ما نمی‌توانیم برای قواعد و اصول اخلاقی به‌دنبال لباس قانونی باشیم.

ما اگر بخواهیم برخی اخلاقیات را قانونی کنیم، طبعا باید منتظر عواقب ناخوشایند اقداماتی که انجام داده‌ایم، هم باشیم.چه عواملی در خشونت خانگی علیه زنان مؤثرند؟پژوهشگران با انجام یک مطالعه مروری عنوان کردند که سن پایین در هنگام ازدواج و اعتیاد شوهر به الکل و داروهای روان‌گردان، شایع‌ترین عوامل برای خشونت خانگی علیه زنان حاشیه‌نشین در کشورهای در حال توسعه هستند.  

به گزارش ایسنا، حاشیه‌نشینی؛ یک پدیده اجتماعی است که پیامدهایی مانند فقر، جرم و جنایت، استثمار کودکان کار، خشونت خانگی و… را به دنبال دارد. این پدیده اجتماعی، علاوه بر مشکلات اجتماعی و اقتصادی که در کلانشهرها به وجود آورده است، سبب ایجاد خشونت‌های خانگی علیه زنان و کودکان نیز شده است.

 سازمان جهانی بهداشت (WHO) خشونت را استفاده از نیروی ذهنی یا فیزیکی برای زور، تهدید یا آسیب رساندن به فرد، گروه یا جامعه دیگر تعریف می‌کند که باعث آسیب جسمی یا روانی، محرومیت یا مرگ می‌شود. همچنین خشونت خانگی علیه زنان شامل هرگونه آزار جسمی، جنسی یا عاطفی است که در روابط خانوادگی بر زنان تحمیل می‌شود.

 با وجود این‌که سازمان‌های ملی و بین‌المللی برای کاهش خشونت علیه زنان فعالیت می‌کنند، ولی این نوع خشونت در سراسر جهان رو به افزایش است. با وجود این‌که میزان قابل توجهی از خشونت خانگی، علیه زنان حاشیه شهرها اعمال می‌شود، هیچ تحقیقی در مورد عوامل اجتماعی که باعث خشونت خانگی در زنان حاشیه شهرها می‌شود، صورت نگرفته است.

بر همین اساس پژوهشگران با انجام یک مطالعه مروری عوامل اجتماعی خشونت خانگی در زنان حاشیه شهر کشورهای در حال توسعه را مورد بررسی قرار دادند و راهکارهایی برای حذف این عوامل پیشنهاد کردند.برای انجام این مطالعه مروری، کلمات کلیدی متناسب با این تحقیق در پایگاه‌های داده جستجو شد و مقالات مرتبط با این موضوع در سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۹ مورد بررسی قرار گرفت.

مقالات استخراج‌شده، بررسی شدند و در نهایت ۳۰ مقاله که کیفیت مورد نظر را داشتند، مورد ارزیابی قرار گرفتند.در بین این مقالات، ۱۷ مقاله از هند، چهار مقاله از بنگلادش، دو مقاله از نیجریه، دو مقاله از نپال و یک مقاله نیز از هر یک از کشورهای اوگاندا، ایران، آفریقای جنوبی، پاکستان و کنیا وجود داشت.

بر اساس یافته‌های این مقالات، خشونت خانگی علیه زنان توسط افراد مختلفی از جمله شوهر، خانواده همسر (به ویژه مادرشوهر)، سایر اعضای خانواده زن و بستگان صورت می‌گرفت. شایع‌ترین افرادی که مرتکب این خشونت می‌شدند، شوهران زنان بودند.از ۳۰ مطالعه، ۲۳ مورد گزارش کردند که شیوع خشونت خانگی عمومی در بین زنان در سنین مختلف از ۲.۳ تا ۷۳.۷۸ درصد در مناطق حومه‌ای کشورهای مختلف متغیر است.

کم‌ترین و بیشترین شیوع به ترتیب در کشورهای هند و بنگلادش بود.در این مطالعات انواع مختلف خشونت فیزیکی اعمال‌شده علیه زنان شامل سیلی زدن، هل دادن، ضرب و شتم، ضربه زدن، لگد زدن، شلیک، کشیدن، چرخاندن دست و پرتاب بود.در چهارده مطالعه نیز شیوع خشونت عاطفی و روانی را بین ۷.۸ تا ۸۴.۳ درصد گزارش کردند و انواع مختلف خشونت عاطفی که در این مطالعات به آن پرداخته شده، شامل ترس از همسر، مشاجرات لفظی، استفاده از لفاظی تحقیرآمیز، ارعاب، عدم برآورده شدن نیازهای اولیه و توهین بود.در سیزده مطالعه نیز شیوع خشونت جنسی تقریباً ۰.۸ تا ۵۸.۸ درصد گزارش شده بود.

همچنین در سه مطالعه نیز خشونت اقتصادی، با شیوع ۱۳.۷ تا ۴۳.۷ درصد گزارش شده بود. به علاوه مواردی وجود داشت که نیازهای مالی زن توسط شوهر برآورده نمی‌شد.  بررسی‌ها نشان داد که چهار مطالعه نیز به طور انحصاری بر خشونت کلامی متمرکز بودند و مشخص شد که خشونت کلامی بین ۳۳.۲۱ تا ۸۶.۱ درصد شیوع داشت. خشونت کلامی نیز شامل تحقیر فرد به تنهایی یا در مقابل دیگران، تهدید به طلاق، شک و تردید، استفاده از لفاظی توهین‌آمیز برای خطاب کردن زن، توهین به شخصیت زن و… بود

  • نویسنده : نادیا فهری
  • منبع خبر : روژان پرس https://rojanpress.ir/?newsid=316