رایحه مظفریان اعتبار زنان در هر جامعه ای شاخص سنجش توسعه یافتگیست. در ایران اما برنامه، معیار و الگویی برای سنجش و یا اهدای اعتبار به زنان وجود ندارد. بعد از گذشت چند دهه از انقلاب اسلامی در ایران بیشتر مطالبات زنان به تعویق افتاده است. هر چهار سال یک بار، در انتخابات ریاست جمهوری […]

رایحه مظفریان

اعتبار زنان در هر جامعه ای شاخص سنجش توسعه یافتگیست. در ایران اما برنامه، معیار و الگویی برای سنجش و یا اهدای اعتبار به زنان وجود ندارد. بعد از گذشت چند دهه از انقلاب اسلامی در ایران بیشتر مطالبات زنان به تعویق افتاده است. هر چهار سال یک بار، در انتخابات ریاست جمهوری وعده هایی به زنان داده شده است که یا محقق نشده و یا در نیمه رها شده اند بنابراین در این دوره از انتخابات رفتار کاندیداها و سخنان آنها در حوزه زنان کلمه به کلمه حائز اهمیت است. گزینش کاندیداها در همراهی دختران و همسرانشان در روند انتخابات اگر چه حرکتی بی سابقه نیست و شاید در نگاه اول تحولی رو به جلو باشد اما سوالاتی در ذهن ایجاد می کند. پیش از انتخابات 1400 سابقه حضور همسران کاندیداها بیشتر از سمت جبهه اصلاح طلب دیده می شد که در برخی موارد همسرانشان از پیش سابقه حضور سیاسی هم داشتند اما در این دوره شرایط برای جمع آوری رای کمی متفاوت تر شده است و اصولگرایان نیز به این عرصه پا گذاشته اند. بنابراین یکی از ویژگی های این دوره حضور دختران دو تن از کاندیداهای اصولگراییست که پیش از این هیچ گونه سابقه فعالیت سیاسی و اجتماعی شاخصی نداشتند و ناگاه در انتخابات از سوی پدرانشان نماینده قشر جوان معرفی می شوند، صدا و سیما هم به جای این که از این زنان بپرسد به عنوان یک زن از همسران و پدرانشان در جهت بهبود وضعیت زنان چه انتظاراتی دارند و یا چه برنامه ای پدر و یا همسرشان در خصوص زنان دارد با سوالات پیش پا افتاده خانوادگی وقت مخاطبان را می گیرد. برای اینکه این ابهامات کمی واضح تر شود لازم است ادعاهای کاندیداها نسبت به شرایط حاکم بر زندگی و خواست زنان ایرانی بیشتر زیر ذره بین قرار گیرد.

در ایران تنها یک نهاد متولی رسیدگی به امورات و مشکلات زنان است. معاونت امور زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری با تخصیص بودجه ای حداقلی باید به مطالبات زنان رسیدگی کند اما پیش از اینکه قادر باشد به امورات و مطالبات زنان رسیدگی کند بیشتر به یک ارگانی تبدیل شده است که در برابر سیاست های مطلق مردانه و قوانین وضع شده از سوی مردان مقاومت نشان دهد. مسلما انرژی ای برای این معاونت باقی نخواهد ماند تا با بودجه ای حداقلی دستاورد بیشتری برای نیمی از جامعه ایران داشته باشد. در مناظرات، یکی از کاندیداها به استقرار وزاتخانه “خانواده” اشاره کرد. این پیشنهاد مدتهاست که روی میز اکثر رئسای جمهوری پیشین خاک خورده است و همچنان بزرگ ترین و شاید تنها نهاد متولی امور زنان همان معاونت باقی مانده است. از طرفی دیگر ادبیات کاندیداها همچنان همان ادبیات چهل سال گذشته است، زن را در نهاد خانواده می بینند و برای رسیدگی به امورات زنان، وزارتخانه ویژه زنان وجود نخواهد داشت بلکه وزاتخانه “خانواده” خواهد بود در حالی که پیوند زن و خانواده بخشی از کلیشه هاییست که فعالین حوزه زنان تلاش دارند تا آن را جداسازی و اصلاح کنند. حتی کاندیداها در به کار بردن الفاظی که زنان را مخاطب قرار می دهند از ادبیات رایج مردانه استفاده می کنند. زنان سرپرست خانوار را زنان بی سرپرست یا بدسرپرست مورد خطاب قرار می دهند حال آنکه هر شخصی که اندکی در حوزه زنان مطالعه داشته است با کاربرد صحیح این عبارات آشناست که این خود نشان از غیر علمی و غیر دقیق بودن برنامه های کاندیداهاست.

تمامی کاندیداها در مناظرات و سخنانشان حداقل یکبار به “زنان” اشاره کرده اند اما از کلیات سخنان آنها برنامه مدون ویژه ای مختص به زنان نمی توان استخراج کرد. تنها موردی که همگی نسبت به آن به اتفاق نظر رسیده اند وجود مطالبات و مشکلاتی در حوزه زنان است. بنابراین در این راستا وعده هایی داده شد. یکی از وعده های شاخص انتصاب زنان در کابینه کاندیداها بود که در مناظره دوم به یک رقابت تبدیل شد. عبارت “همه کابینه ام را از زنان خواهم چید” نشانه گرفتن بی هدف نیمی از جمعیت ایران است بدون آنکه حافظه تاریخی تحولات سیاسی در حوزه زنان را به رسمیت بشمارند. در دولت آقای احمدی نژاد اولین وزیر زن منصوب شد و از مجلس رای اعتماد گرفت اما پس از مدتی عزل شد. در حالی که وزرای بهداشت پیشین و پسین که مرد هم بودند با بحران های سنگین تری در حوزه کاری مواجه بودند اما فشارهای سیاست کاملا مردانه، حضور یک وزیر زن را تاب نیاورد. در دولت آقای روحانی حضور معاون ریاست جهوری زنان و برنامه های مدونی که خانم ملاوردی در حوزه زنان ارائه می داد به مذاق برخی خوش نیامد و موجب چالش های بسیاری در عرصه حضور سیاسی زنان شد. موارد از این دست بسیار زیاد است. سوال اساسی اما از کاندیداها همچنان پابرجاست: چطور می خواهید از این بن بست دولتمردی خارج شوید؟ چطور می توانید در برابر فشار دولتمردان در عزل و نصب زنان مقاومت کنید؟ شمایی که وعده می دهید همه کابینه را از زنان خواهی چید چگونه ضمانت می دهید که کابینه شما با رای اعتماد از “مجلس انقلابی” عبور کند؟ کمااینکه لایحه تامین امنیت زنان که توسط معاونت امور زنان و خانواده تدوین شده، پس از چندین سال پاسکاری بین قوه قضایی و دولت و عبور از موانع متعدد بالاخره به مجلس ارجاع داده شده و همچنان خاک می خورد. همچنین شورای نگهبان که مسئول تایید قوانین مصوبه مجلس شورای اسلامیست سالهاست در خصوص مطالبه زنان در بازتعریف از رجل سیاسی سکوت کرده است. نکات و سوالات پیش رو تنها نمونه هایی از هزاران موضوع و مطالبه ایست که زنان بارها از آن سخن گفته اند و نشان دهنده آن است که در این سیستم اکثریت مردانه، وعده های کاندیداهایی که به دلیل مرد بودنشان از فیلتر شورای نگهبان عبور کرده اند جای تغییری وجود نخواهد داشت مگر آنکه به صورت عملی زنان را به رسمیت بشناسند. چگونه است که پس از گذشت چندین دهه از انقلاب هیچ زنی شایستگی دریافت تاییدیه از شورای نگهبان برای کاندیداتوری ریاست جمهوری را نداشته است اما به اندازه کافی شایسته است که بتواند کلیه کابینه رئیس جمهوری مرد را پر کند؟

زنان اقشار گوناگونی دارند و مطالبه حداکثری و حداقلی ندارد چراکه زنان در اقشار متفاوت با میزان جمعیت متغیر می توانند خواست های متفاوتی داشته باشند و وظیفه دولت ها رسیدگی به مطالبات حداکثری جوامع نیست بلکه رسیدگی به مطالبات همه اقشار است اما طبق گفته های کاندیداها زنان یا در سه گروه مادر/ زن خانه دار، زن سرپرست خانوار و زن روستایی تقسیم  می شوند و یا در زیرگروه کلی جوانان، ورزشکاران، هنرمندان و غیره جا می گیرند. این نوع نگاه نشان می دهد که هیچ کدام از کاندیداها سواد کافی در خصوص وضعیت زنان را ندارند. نکته مهمی که باید کاندیداها در نظر بگیرند این است که زنان در گروه های متفاوتی جا می گیرند و البته شرایط سخت تری نسبت به مردان را متحمل می شوند. به عنوان مثال زنان ورزشکار را به هیچ وجه نمی توان در زیرگروه ورزشکاران جا داد چرا که موانعی که آنها باید از آن عبور کنند بسیار سخت تر است. زنان ورزشکار با دستان خالی و با کار و تلاش دوچندان و تخصیص امکانات و بودجه های حداقلی و تحمل محدودیت ها  قهرمان می شوند، اگر به ورزشی تمایل داشته باشند باید آنقدر بجنگند تا حضورشان در آن رشته ورزشی مورد تایید دولتمردان قرار گیرد، اگر نتوانند با شرایط فشار حاکم کنار بیایند مجبور به ترک ایران می شوند و در نهایت زیر پرچم دیگری فعالیت خواهند کرد. مسئول و پاسخگوی ایجاد این شرایط چه کسی است؟

مطالبات زنان در حوزه کاهش خشونت خانگی، کاهش قتل های منتسب به ناموس، کاهش میزان مرگ و میر مادران، وضعیت دختران بازمانده از تحصیل، چالش های زنان دارای بیماری های خاص، زنان پناهجو و پناهنده، وضعیت ویژه و محرومیت زنان اقلیت های قومی و مذهبی، اصلاح قوانین مربوط به الویت های استخدامی همگی تنها لیست کوتاهی از مطالبات زنان است که بی توجهی به آنها بی توجهی به هویت زنان است. زنان آزادی عمل کافی در رسیدن به خواست خود ندارند چرا که با بن بست عمیقی به اسم دولتمردی مواجه هستند. این بن بست راه ها را مسدود می کند و برای این انسداد استدلال هم می آورد: “هر چه به زنان آزادی بیشتری بدهیم و به مطالباتشان جامه عمل بپوشانیم دوباره مطالبه جدید قد علم می کند!”