این یادداشت به شخصیت مهندس بازرگان واینکه وی آیا برای دوره ۵۷ مناسب بود ویا خیر میپردازد و این موضوع را فارغ از ارزشداوری شخصیت وی انجام میدهد

                          مهندس بازرگان اولین دانشیار ایران،که از یاران مصدق و همراهان طالقانی بود سابقه ای در جبهه ملی و سپس نهضت مقاومت ملی و در پی آن انجمن اسلامی مهندسان, مکتب متاع، جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر، حزب ایران، و بنیانگذاری نهضت آزادی داشت این قرآن پژوه و استاد دانشگاه و مدیر برای سال ۳۲ و نیز برای سالهای پس از انقلاب در دوران ای که اصلاح طلبی ریتم اصلی بود شاید مناسبتر بود اما نه روحیه کاری وی برای اداره دولت انقلاب مناسب بود نه تیمش نه افکار و برنامه هایش و ونه نظر اکثریت مردم و انقلابیون و ریتم انقلاب کما اینکه دیدیم در مجلس خبرگان قانون اساسی و مجلس اول او و دوستانش با اینکه آدمهای خوبی بودند در جایی که نمیتوانستند نقش ایفا کنند قرار گرفته بودند. این تحلیل بدنبال ارزش داوری نیست تنها میخواهیم همین موضوع فرضیه را در کوتاه مجال پیش رو کمی پیش ازتاریخ شروع حکومت ناصر الدین میرزا ملقب به ناصر الدین شاه قاجار و نصب محمد  تقی خان امیر نظام (فرهانی ) ملقب به امیر کبیر پنج رویکرد در ایران در بین فعالین دارای امکان تماس با حکومت وجود داشته (یعنی شامل گروهای چپ چون حزب کمونیست ایران،حزب توده ، حزب دموکرات آذربایجان ،حزب سوسیالیست جنگل،حزب دموکرات کردستان، حزب فداییان خلق و حزب موسوم به مجاهدین خلق منافقین بعدی نمیشود ) اصلاح طلبان دینی انقلابیون دینی مردم سالار و دینخواه انقلابیون دینی دینخواه و اقتدارگرایان غیر دینی ضد توسعه و استقلال و اقتدارگرایان غیر دینی وابسته ولی رشد گرا وناصرالدین شاه و محمد علی شاه و میرزاآقاسی و… در جرگه غیر دینی های وابسته و رضاخان و محمد رضا شاه در جرگه رشد خواهان غیر دینی بودند امثال شیخ فضل الله نوری انقلابی و دینخواه بوده و ولی مرحوم مدرس و کاشانی در جرگه دیگری بودند که انقلابی و دینخواهی را با مردم سالاری میدیدند این گرایش در مرحوم بهبهانی وامیر کبیر مصدق و سحابی و پیمان و روغنی زنجانی و طالقانی بازرگان شدید تر بود و آنها البته اصلاح طلبان دینی بودند این جریانات در احزاب عامیون،اعتدالیون، اجتماعیون ،دموکرات قوام،جبهه ملی ،نهضت مقاومت ملی ،حزب ایران ،نهضت آزادی اما جنبش مسلمانان مبارز،جامعه خداپرستان سوسیالیست ، نیروی سوم خلیل ملکی ، کانون مترقی،حزب مردم ، حزب ایران نوین ، حزب پان ایرانیست ، حزب رستاخیز دسته بندی میشدند جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، جامعه روحانیت مبارز ، جامعه اسلامی اصناف و بازار ، هیاتهای موتلفه اسلامی ، فداییان اسلام ، خانه کارگر ،هفت گروهی که بعد ها مجاهدین انقلاب اسلامی را شکل دادند و انجمنهای اسلامی دانشجویان داخل و خارج کشور  در مشی ای قرار داشتند که اول نوعی محافظه کاری دینی و تجویز اصلاح طلبی دین محور  حکومت  بود و بعد به دلیل بسته شدن فضای سیاسب و دین ستیزی شاه به سمت انقلابی شدن رفتند و هسته انقلاب اسلامی علاوه  بر امام با این جریانات بودو سه جناح اصلاح طلب و اصول گرا و اعتدال گرای فعلی و راست و چپ و کارگزاران  قبل از دوم خرداد همینها بودند و هستند در  واقع اخرین اصلاح طلبی که شاه انرا بر نتافت مرحوم دکترمصدق بود فضای ۵۷ فضای یک مصدقی اصلاحطلب دیگر نبود چه بختیار ،چه سنجابی ،چه سحابی ، چه بازرگان و تاریخ ثابت کرد که اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی در دهه ۷۰ و ۸۰ اصلاحات اقتصادی و اجتماعی و سپس فرهنگی و سیاسی کردند جامعه و حکومت هرچند با فراز و نشیب هایی که قابل انتظاربود پذیرش مقداری از  اصلاح طلبی داشت نه رادیکالیزم و تحول و جهان نیزفضای چپ دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی را نداشت اما ۵۷ دقیقا بهمن ۵۷ شاه اخرین دولتش را به فردی از جبهه ملی با نگاه اصلاحات شاه پسند نه مردم پسند داد اوشاپوربختیار بود. مردم اصلاح ناپذیری شاه و سیستمش چنان اثبات شده بود که ردصلاحیتش با انقلاب انجام شدوامام مهندس بازرگان را که انسان خوب و شایسته ای بود اما بازهم با گرایش ملی و نگرش اصلاحاتی به نخست وزیری منصوب کرد اما فضای جهانی ،فضای داخلی خصوصا تجزیه طلبان و چپهای مارکسیت و اقتضائات انقلابی مهدی بازرگان این اصلاح طلب سوم مستقل و وطن خواه( امیر کبیر و مصدق اسلاف وی بودند ) را ناکام گذارد اونسبت به مصدق دیر آمده بود یا نسبت به هاشمی وخاتمی دیر به جهان دو قطبی و موج چپ مارکسیست خورده بودیا هر عامل بیرونی دیگر حتی اختلاف سنی خود و دولتش با جوانان پر شور آوانگارد شتابش را برای هضم تحولات یک انقلاب که کاملا طبیعی و اجتناب ناپذیر و ضروری و بدیهی انقلاب است را گرفت  آنهم با جوانان و با نگاه عدالت محور به عنوان چهره ای میانه رو و با محافظه کاری یک بروکرات و تکنوکرات میانسال و شاید سالخورده آماده نبود همراهی کند برای جبران  اختلاف سرعت در پیشروی نبودگاها اختلاف مسیر هم بودو فراتر گاهی درمبنای مقصدهم اختلاف بود امری که در خبرگان قانون اساسی و  مجلس اول  و در مذاکرات آن نمایان بود و در دولت بنی صدر هم این اختلاف بین مذهبیون انقلابی (اصلاح طلبان و اصولگرایان و معتدلین و مستقلین فعلی =حزب الله آن زمان)و مذهبیون ملی (که  جریان حزب الله  آنهارا لیبرال میخواند ( جبهه ملی،ملی مذهبی ها،جنبش مسلمانان مبارز و نهضت آزادی) به عبارتی این اختلاف یک نمودش شد فتح سفارت آمریکا وگرنه در ۴۲ سال اخیر این اختلاف برداشت از آنچه بعد از انقلاب ۵۷ باید میشد (دیدگاه انقلابی حزب الله این بود که عملیات های انقلابی ) اما دیدگاه دولت بازرگان که برای زمان دیگری بود و ذاتا تیمی و برنامه ای  برای اصلاحو در زمان اصلاح  بود نه انقلاب یک رفرم بودپس بان خوبی بود که زمانی نامناسب در جایی نامناسب بود و این منافی تجارب و علم و خدمات و تدین وی نیست . به امید درک و مداقه بهتر تاریخ معاصر ایران اسلامی و تحولات توسعه و جریانات موثر بر آن _         

  • نویسنده : غلامرضا جعفری مدیر مسئول ایرانیان فردا
  • منبع خبر : اختصاصی ایرانیان فردا