چند روزی که از مطالعه کتاب «زندگی روزمره‌ی تهی‌دستان شهری ۱۳۹۲-۱۳۹۰» علیرضا صادقی، چاپ ششم، ۲۸۶ صفحه، انتشارات آگاه که رساله‌ی دکترای اوست، گذشته و ذهن من درگیر روایتی که از صفحه‌ی سفید زندگی فقیران نقاشی کرده؛ شده است. روایتی که سوار بر ستوته‌ها، شبانه – روز در خیابان‌های اهواز پرسه می‌زند! روایتی از بازارها که بر […]

چند روزی که از مطالعه کتاب «زندگی روزمره‌ی تهی‌دستان شهری ۱۳۹۲-۱۳۹۰» علیرضا صادقی، چاپ ششم، ۲۸۶ صفحه، انتشارات آگاه که رساله‌ی دکترای اوست، گذشته و ذهن من درگیر روایتی که از صفحه‌ی سفید زندگی فقیران نقاشی کرده؛ شده است.

روایتی که سوار بر ستوته‌ها، شبانه – روز در خیابان‌های اهواز پرسه می‌زند! روایتی از بازارها که بر بیشترِ رفیوژها[۲] و خودِ اتوبان‌های ورودی اهواز پهن شده‌اند و حتی بر روی این حریم‌های عمومی، سازه‌ی دائمی درست کرده‌اند! روایتی از قصابی‌های اتوبانی اهواز که بدون مهر دامپزشکی و بهداشت، گوشت قرمز را با قیمت کیلویی ۴۰ و ۵۰ هزار تومان ارزان‌تر از قصابی‌های شهری می‌فروشند و چه مشتری‌هایی از طبقه متوسط و پایین به‌هم زده‌اند! روایتی از بساطی‌ بازارهای اهواز که برای تصاحب چند موازییک خیابان چه جهد و جهاد مستمری با همکاران، مأموران شهرداری، مغازه‌داران و مردم دارند!

و چه جای تعریف فقر و فقیر آن‌گونه که فقیهان در نداشتن خرجی سال به‌قدر کفایت خود و کسانی که نفقه‌ی آنان بر عهده‌ی اوست؛ تعریف می‌کنند. و یا به‌آن‌طرز که اقتصادانان فقر را حداقل درآمد تعریف می‌کنند! آقا! فقر تعریف ندارد. این بزرگ‌ترین مرگ؛[۳] با واژه‌ها تعریف نمی‌شود! این سخت‌ترین آفریده‌ی خدا که از آتش نمرود بر ابراهیم جانکاه‌تر است؛[۴] با آرایش کلمه‌ها سرجایش خوش نمی‌نشیند!

بیایید فقر را توصیف کنیم! بیایید فقر را حس کنیم! لمس‌اش کنیم! آبِ فقر را بنوشیم! مانند بوی غذای ناخنک‌زده و نخورده‌ی ته سطل زباله! مانند اشتهای مردی در رستورانی مجلل که غذاهای گران‌قیمت می‌خورد و تو از پشتِ ویترین شیشه‌ای نگاهش می‌کنی! مانند بوی اُدکلن دختر زیباروی پورشه‌سوار با سگ پشمالوی سفید پاکوتاه آمریکایی‌تبارش! مانند زیورآلاتی که به خود آویخته و صدای گوش‌خراش راک و رپ و فونک و تکنو و جازی که از سیستم صوتی اتومبیلش خیابان را پُر کرده است! و آن بهشتی که به مدد سیاست‌ها و ساختارهای نهادی ظالمانه‌ی سیاسی – اقتصادی نولیبرالیستی که پدران و مادرانشان بر روی همین زمین و در این کشور و در همین شهر برای آنها ساخته‌اند! فقر در قاموس اجتماعی استدلال نیست؛ قیاس است! تعریف نیست؛ توصیف است! از جنس حرف نیست؛ حس است! شاید هم حسرتی بدون بازگشت است! به‌همین‌دلیل «خط فقر» ناتراز و ناموزون است! موّاج است! آرام و قرار ندارد! بیایید مانند خانم اوریانا فالاچی فریاد برآوریم که «ما تنها توی رحم برابریم!»[۵] آری رحم، تنها دنیای عادلانه‌ای که مادران، رئیس آن هستند! آری تنها در شکم مادران است که برابری و مساوات برقرارست! آن‌جا هیچ ظلم و تبعیضی نیست! می‌دانید چرا؟! چون آن‌جا جنین از خون مادر تغذیه می‌کند! از خون مادر!

ما در ایران دچار یک چرخش گفتمانی عظیمی در باره‌ی فقیران شدیم. زمانی که امام خمینی رهبر فقید انقلاب اسلامی «کل ملت [را] محروم و مستضعف [می‌دانست]»[۶] و در چنین گفتمانی «فقر» و «فقیر» نیز تعریفی وسیع داشت. به گفته‌ی آیت‌الله موسوی اردبیلی در سال ۱۳۵۸، «فقیر در فرهنگ اسلام به معنی گدا یا محتاج به نان شب نیست. هر کس کمبودی در زندگی روزمره داشته باشد و زندگی او در حد زندگی متوسط بچرخد شرعاً فقیر است.»[۷] با سیاست‌های تعدیل اقتصادی، آزادسازی اقتصادی، به‌همراه رویکردهای نولیبرالیستی از ساحت ادبیات اسلامی – انقلابی«مستضعف‌زدایی» شد، این حذف آگاهانه[۸] صرفاً حذف یک واژه و جایگزینی واژه‌های خنثی و بی خاصیت و کمتر سیاسی نظیر «آسیب‌پذیر»، «کم‌درآمد»، «نیازمند» و «مددجو» نبود، بلکه تغییری در گفتمان اقتصادی انقلاب اسلامی و برای جلوگیری از مطالبات مردم که خود را به بنیادها و ریشه‌های انقلاب اسلامی ارجاع می‌دادند؛ تلقی می‌شود.

کتاب «زندگی روزمره‌ی تهی‌دستان شهری» در امتداد نظریه‌ی پیشروی آرام مردم عادی، آصف بیات در کتاب «سیاست خیابانی، جنبش تهی‌دستان ایران» می‌باشد. (۱۸) علاوه بر آصف بیات مقاله‌ی «بازهم در باب اسکان غیر رسمی مورد؛ شیرآباد زاهدان» از پرویز پیران در همین گونه‌ی مطالعات که در آن به عاملیت ساکنان در سکونت‌گاه‌های غیر رسمی پرداخته‌اند و آنها را به مثابه افرادی که در برابر مشکلات ناشی از فقر، از خود مقاومت نشان می‌دهند؛ می‌توان برشمرد. آصف بیات استاد جامعه‌شناسی و مطالعات خاورمیانه دانشگاه ایلینوی در باره‌ی تحقیق علیرضا صادقی می‌نویسد: «مطالعات پراکنده در باره‌ی جنبه‌های مختلف زندگی فرودستان شهری در ایران کم نیست، ولی کار جدی، منسجم و به‌روز که روشنگر ابعاد جامعه‌شناختی، سیاسی و فرهنگی این گروه باشد به‌ندرت یافت می‌شود. کتاب علیرضا صادقی یکی از بهترین کارهای تحقیقی است که با جدیت زندگی روزمره‌ی فرودستان، مقاومت و چالش‌های آنان را در سال‌های اخیر در معرض دید ما قرار می‌دهد» (پشت‌جلد کتاب).

روش تحقیق علیزاده کیفی و با رویکرد میدانی و مردم نگاری بوده است. (ص ۳۹) او در میدان تحقیق ۱۴۰ مصاحبه کوتاه و بلند و ۱۵۰ نامه ساکنان مناطق مورد مطالعه به فرماندار، استاندار، و رییس جمهور وقت را بررسی کرده است. (ص ۴۰)

کتاب «زندگی روزمره‌ی تهی‌دستان شهری» علیرضا صادقی علیرغم توان تبیین بخشی از زندگی فقیران اما آن‌چنان که در نتایج تحقیقش آورده در اهواز قابل درک نیست. در اینجا فقیران قهرمانانی نیستند که او در این کتاب، زندگی آنها را نقاشی کرده است. باید این را به‌خوبی درک کنیم سیاست‌ها و ساختارهای نهادی تولید فقر می‌کنند و زندگی را بر فقیران تنگ می‌کند. یادمان باشد خداوند سخت‌تر از فقر نیافریده است!

اهواز – لفته منصوری
روز دوشنبه ۸ آذرماه ۱۴۰۰

نقد و نظرهای این یادداشت را در کانال تلگرام «لفته منصوری» به نشانی زیر بخوانید:
https://t.me/LaftehMansoori
 
پانوشت منابع و توضیحات:
[۱] – عنوان این یادداشت از دو بخش تشکیل شده است: «آب فقر» را از سروده‌ی شاعر انقلابی و ستیزه‌جو عراقی متولد ۱۹۵۶ در منطقه‌ی نفتخیز تنومه‌ی استان بصره که به خاطر شعر‌های بسیار گزنده و طنزآمیزش در مورد سران عرب مشهور شده است؛ اقتباس کرده‌ام. آن‌جا که می‌گوید: و أنا أرقدُ فی غَیابةِ بئري / أشرب فقری / رهن البرد و رهن ظلامي و من در قعر چاهم می‌خسبم، فقر را می‌نوشم، در گرما و سرما و تاریکی. «مطر، احمد (۲۰۰۱)، الأعمال الشعریة، الطبعة الثانیه، لندن، ۱۴.» و «ستوته‌ی اهوازی» موتورسیکلتی که یدکِ دوچرخی را می‌کشد که به آن دو یا سه شلیف آویخته‌اند و دائماً در خیابان‌های اهواز برای جمع‌آوری مواد پلاستیکی در بین زباله‌های شهری پرسه می‌زند.

[۲] – باغچه کنار پیاده‌روها

[۳] – الفقرُ المَوْتُ ألاَکبَرُ ناداری مرگ بزرگ‌تر است. (حکمت ۱۶۳ نهج البلاغه)

[۴] – در روایتی ار رسول مکرم خدا (ص) از زبان حضرت ابراهیم (ع) آمده است: أوحَی اللّهُ إلی إبراهیم: خَلَقتُکَ وَ ابتَلَیتُکَ بِنارِ نُمرودَ، فَلَوِ ابتَلَیتُکَ بِالفَقرِ و رَفَعتُ عَنکَ الصَّبرَ فَما تَصنَعُ؟ قالَ إبراهیمُ: یا رَبِّ، الَفقرُ إلَیَّ أشَدَّ مِن نارِ نُمرودَ. قالَ اللّهُ تَعالی: فَبِعِزَّتي و جَلالي، ما خَلَقتُ فِی السَّماءِ وَ الأَرضِ أشَدَّ مِنَ الفَقرِ- تورا آفریدم و به آتش نمرود آزمایش کردم. اگر به فقر تو را بیازمایم و به تو صبر عطا نکنم، چه خواهی کرد؟ ابراهیم گفت: پروردگارا! فقر برایم سخت‌تر از آتش نمرود است! خداوند گفت: پس به سرافرازی و مرتبه‌ام سوگند! در آسمان و زمین، سخت‌تر از فقر نیافریدم! شعیری، محمد بن محمد (۱۳۶۳)، جامع الأخبار، قم: انتشارات رضی. صفحه ۸۱۷.

[۵] – فالاچی، اوریانا (۱۳۹۷)، نامه به کودکی که هرگز زاده نشد، مترجم: ستاره سادات آقامیری، تهران: انتشارات سفیر قلم. خانم اوریانا فالاچی در این کتاب، نامه‌ای خطاب به جنینی که در شکم دارد نوشته، تا فرزند نازاده‌اش را از مشکلات دنیا و بی‌رحمی‌های آن آگاه سازد.

[۶] – سخنرانی امام خمینی در دیدار با گروهی از گودنشینان و اقشار مختلف جنوب شهر در حسینیه جماران، روزنامه اطلاعات (۱۷ فروردین ۱۳۶۰) به‌نقل از صفحه ۸۶ کتاب.

[۷] – روزنامه جمهوری اسلامی (۲۴ تیر ۱۳۵۸) به‌نقل از صفحه ۸۷ کتاب.

[۸] – «این‌که در فرهنگ عمومی کلمه مستضف را به‌عنوان ارزشی پایدار تقویت کنیم می‌تواند بد‌آموزی‌های هراسناکی به فرهنگ عمومی و اقتصادی کشور تحمیل کند.» ثروت‌ستیزی تلویزیون دولتی در گفت‌وگو با محمد نهاوندیان، پول (۱۲ اسفند ۱۳۸۸)، به‌نقل از صفحه ۸۷ کتاب.